شاه کلید
یک شنبه 30 آبان 1395 7:38 PM
شاه کلید
وقتی چند نفر از بچه ها برای حج دانشجویی ثبت نام اینترنتی کردند موج رقابتی جدیدی در بین سایرین شروع شد . من نیز در اواسط راه به سادگی به این جمع اضافه شدم ؛ آنقدر ساده که باور قبولی اش برایم قابل تصور نبود .
در حالی که هنوز چند روزی تا مراسم قرعه کشی مانده بود ، اعلام شد مراسم بعد از ظهر در نمازخانه انجام خواهد شد . من نیز از قبل برنامه هایی برای خود چیده بودم تا قبولی خود را تضمین کنم ( مثل چند روزه قبل از قرعه کشی ، قرائت چند جزء از قرآن ، زیارت شاه ری و طلب حاجت در آن مکان ، خواندن ادعیه های مختلف و ... ) ولی هیچ کدام را تا آن لحظه انجام نداده بودم . طبیعی بود که در این مدت کوتاه نیز نمی توانم .
به یاد صحبت استاد حسین محدث زاده ( نوه شیخ عباس قمی ) افتادم که مرا بشارت به «کارگشا» یی داده بود که ارتباط پیچیده ای با قفل های شناخته شده و ناشناخته این جهان خلقت داشت . این سرّی بود که از جد خود آموخته بود ( نیتی پاک + هزار صلوات بر محمد (ص) و آلش + قرائت سوره یاسین هدیه به پیشگاه امام حسن مجتبی (ع) + طلب حاجت )
کریم اهل بیت (ع) این تحفه ناچیز شما را قبول کرده و در جوابی فراتر از وجودتان ، ادای حاجت شما را از خداوند خواستار می شود . آنکس که او را کریم نهاده ، کرم خود را نیز به او می نمایاند . از این رو نمی توان شکی در برآورده شدن آن کرد .
ولی من وقت این کار را هم نداشتم ؛ زیرا سفارش شده این اعمال در روز پنج شنبه انجام شود و امروز پنج شنبه نبود . ندای قلبم را شنیدم که می گفت کریم که حد کرم ندارد ؛ پس من آن ندا را اجابت کردم و آنچه را که برایم فرستاده بودند بر زبان جاری .
زمان موعود فرا رسید . من در کجا بودم ؟ در نمازخانه ؟ نه . در آسایشگاه . مشغول چه کار ؟ عبادت ؟ نه . نظافت . سر و صدای بچه ها درون ساختمان بلند شد . کسانی که از محل قرعه کشی خوشحال بازگشته بودند ، ساختمان و افراد داخل آن را یکجا روی سرشان گذاشتند . اسامی قبولی ها را نیز با خود آورده بودند و نفر به نفر می خواندند . صدای آنها بلند بود . گویی لحظه ای اسم خودم را شنیدم ؛ ولی اعتنا نکردم . نمی خواستم مطمئن نشده ، دلخوش شده باشم . یکی از همان دانشجویانی که گفتم خود را به من رسانید و گفت : مژدگانی می دهی یا نه ؟ و آنجا بود که حس پرواز را تجربه کردم .