پاسخ به:خاطره تکان دهنده از مکاشفه یک پدر شهید درباره آیت الله فاضل و دولت اصلاحات
چهارشنبه 15 دی 1389 10:44 PM
من از این قسمتش خیلی خوشم اومد
نمی دانم که چقدر از خوابم گذشته بود که دیدم گویی چراغ ها روشن شدند. آمدم که اعتراض کنم که چرا چراغ ها روشن شده اند احساس کردم که نور چراغ نیست بلکه نور دیگری است. دقت کردم دیدم بانویی دست به کمر گرفته کنار اتاق ما ایستاده. تا کمی به ایشان توجه کردم کنار من روی زمین نشست. خطاب کرد: «آقای احمدی! علی من غریب است، علی من مظلوم است، علی من تنهاست». من همان وقت ناگهان احساس کردم این بانو حضرت زهرا(س) و منظور ایشان از علی من، حضرت علی(ع) است. تا چنین چیزی به ذهن من خطور کرد ایشان تکرار کردند: «فرزندم علی غریب است،فرزندم علی مظلوم است، فرزندم علی تنهاست»
در صورت تمایل پیام بدید