چگونه دوست شیطان نشویم؟!
چهارشنبه 26 آبان 1395 4:53 PM
انسان موجودی است، مرکب از بدن و روح که هویت الهی دارد،«و نفخت فیه من روحی»(حجر / 29) و این روح، زاییده عنصر مادی وجود او است، «ثم أنشأناه خلقاً آخر» ولی نباید در دامن مادر طبیعت محبوس بماند، بلکه باید راه تکامل را بپیماید و گرنه در «اسفل سافلین» که چهره آن جهانی اش جهنم است: «فامّه هاویة»(قارعه / 9) باقی می ماند.
انسان در بعد الهی خود، از آغاز آفرینش، برخوردار از فطرت متعالی و انسانی می باشد. حقیقت فطرت عبارت است از ویژگی های انسانی و گرایش های فطری، مانند دین خواهی، حقیقت جویی، زیبایی دوستی، گرایش به پرسش و علاقه مندی به اخلاق که بالقوه موقع تولد در انسان وجود دارند و باید به فعلیت رسیده، راه رشد را طی کنند. قرآن در این باره می فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدین القیّم»(روم / 30)
تقسیم انسانها به دو گروه پیروان هدایت الهى و گمراهان پیرو شیطان, و به تعبیر دیگر, اولیاء الله و اولیاء الشیطان در نهج البلاغه، صورت گرفته است.
حضرت علی علیه السلام، در خطبه نخست، از شقاوت و عصیان شیطان و دشمنى او با آدم و فرزندان او سخن مى گوید و درهمان خطبه مى فرماید: خداوند پیامبرانش را در زمانى مى فرستاد كه: (واجتالتهم الشیاطین عن معرفته, و اقتطعتهم عن عبادته) شیطانها آنان را از شناخت خداوند, منحرف كرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوند بریده بودند.
اینكه شیطان مردم را از اطاعت و عبادت الهى باز مى دارد و مانع آنان از حركت در مسیر هدایت الهى و پیروى از فرمان خداوند مى شود، براى این است كه آنان را به پیروى از خویش وا دارد. (واعلموا ان الشیطان انما یسنّى لكم طرقه لتتبعوا عقبه.) بدانید كه شیطان راه هاى خویش را پیش پاى شما مى گشاید، تا از پى او روانه شوید.
در نهج البلاغه و قرآن كریم، رابطه ولایت و اطاعت به روشنى بیان شده است.( ان ولى محمد من أطاع الله و ان بعدت لحمته, و إنّ عدوّ محمد من عصى الله و إن قربت قرابته.) همانا ولى محمد كسى است كه از خدا اطاعت كند, اگر چه گوشت (خون و نسب) او دور باشد, و همانا دشمن محمد كسى است كه عصیان خدا كند, اگر چه از نزدیك ترین نزدیكان آن حضرت باشد.اطاعت، هدایت و ولایت این گونه در كلام مولا با تبعیت قرآن گره مى خورد.
در جبهه ولایت غیر خدا نیز همین گونه است؛ پیروى و ولایت پذیرى است كه سبب سلطه شیطان بر اولیاء او مى شود: (انّما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع, و احكام تبتدع, یخالف فیها كتاب الله, و یتولى علیها رجال رجالاً على غیردین الله. هنالك یستولى الشیطان على اولیائه, و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنى.)
همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها، پیروى از خواهشهاى نفسانى است و بدعت در حكمهاى آسمانى; آن گونه كه مایه مخالفت با كتاب الهى شود و گروهى از مردم، گروه دیگر را در طریق آن بدعتها به ولایت برگزینند. اینجاست كه شیطان بر اولیاى خود چیره مى شود. و اما آن را كه لطف حق دریافته باشد، نجات یابد و راه حق به سر برد.
پیروان دو خط، دو جبهه رویاروى یكدیگر را تشكیل مى دهند، در یك جبهه پیروان معارف و فرمانهاى الهى، كه هدایت یافتگان هستند حضور دارند، و در جبهه دیگر پیروان شیطان كه گمراهان هستند جاى گرفته اند؛ این دو جبهه، جبهه حق و جبهه باطل اند: (الا و انه من لاینفعه الحق یضرّه الباطل, ومن لایستقیم به الهدى یجرّ به الضلال الى الردى.)
بدانید آن كه حق او را سود ندهد، باطل به او زیان خواهد رسانید، و آنكه هدایت نتواند او را در مسیر درست قرار دهد، ضلالت هلاكش خواهد ساخت.
با توجه به تقسیم بندى مردم به اولیاء الله و اولیاء الشیطان مى توان نتیجه گرفت كه نه تنها جامعه اسلامى, بلكه تمام جوامع بشرى ناگزیر جوامع ولایى هستند، چه اینكه به تعبیر قرآن و نهج البلاغه (كفار اولیاء یكدیگرند)، (پیروان شیطان اولیاء همدیگرند) و دراین سو مومنان نیز (اولیاء یكدیگرند). آنچه جبهه اولیاء شیطان را به همدیگر متصل مى كند، همسویى آنان در مسیر اوامر شیطان است، و آنچه جامعه ولایى ایمانى را مى سازد، همسویى مومنان در حركت بر محور دین خداست؛ پذیرفتن ولایت خداوند، كه در پذیرش ولایت پیامبر و ولایت ولیّ امر تحقق مى یابد.
منابع:
-نهج البلاغه, خطبه های 1، 192، 138،96،28.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، 3/510، 3/455، 3/492
- مطهری، مرتضی، انسان کامل، انتشارات صدرا، 209.
حامد رفیعی - تبیان
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست