0

بهلول عاقل و ديوانه >> بهلول و دزد

 
svh2005
svh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 18447
محل سکونت : مازندران

بهلول عاقل و ديوانه >> بهلول و دزد
چهارشنبه 15 دی 1389  7:00 PM

روزي بهلول كفش نو پوشيده و وارد مسجدي شد تا نماز بگذارد .
در آن محل مردي را ديد كه به كفشهاي او نگاه مي كند . فهميد كه آن مرد طمع به كفش او دارد . ناچار با كفش به نماز ايستاد .
آن دزد گفت :
با كفش نماز نباشد .
بهلول گفت :
اگر نماز نباشد ، كفش باشد .

 

اگر من و شما خودمان را  اصلاح کنیم ، جامعه درست می شود

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها