0

مراد از صفاتی مانند "جبار و متکبر" برای خداوند سبحان چیست؟

 
taha_h
taha_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 5282
محل سکونت : تهران

مراد از صفاتی مانند "جبار و متکبر" برای خداوند سبحان چیست؟
دوشنبه 24 آبان 1395  3:44 PM

ابتدا باید به معنای این واژگان توجه نمود:

جبار – از ماده "جبر"، به معنای "غلبه‌ی" بی‌چون و چرای می‌باشد، چنان که راه هر گونه "نفوذ" دیگری برای غلبه و چیرگی را می‌بندد. از همین رو به پوشش روی جراحت، برای جلوگیری از نفوذ آب یا ...، "جبیره" می‌گویند.

متکبر – از ماده "کبر"، به معنای "کبریایی"، "عظمت"، "بزرگی" و والامقامی می‌باشد. چنان که می‌گوییم: «الله اکبر»، یعنی او بزرگتر (و منزه) از هر گونه وصفی می‌باشد.

 

الف – چون به انسان‌ها امر شده که «جبار و متکبر» نباشید، برخی گمان می‌کنند که این دو حالت، مطلقا بد و مذموم می‌باشند و برای‌شان این سؤال مطرح می‌شود که پس چرا خداوند سبحان، به صراحت خود را "جبار و متکبر" خوانده است.

« هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ » (الحشر، 23)

ترجمه: و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی یتم نمی‌کند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکست‌ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می‌کند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرارمی‌دهند!

 

ب – اما باید دقت شود که اولاً بروز هر صفتی در انسان می‌تواند جنبه ممدوح و مذموم داشته باشد، و ثانیاً هر آن چه به انسان‌ها گفته شده نباشید و یا ادعایش را نکنید (چرا که حتماً ادعای کذب است)، ذاتاً بد نیست، بلکه چون اختصاص به خداوند متعال دارد، به بندگانش امر شده که مدعی آن نباشید، مانند ادعای الوهیت، خالقیت، معبودیت، ربوبیت و ... .

 

جباریت خداوند سبحان:

عالَم هستی را او خلق کرده است، پس مالک هر چیزی اوست -  قَدرها (اندازه‌ها) را او برای هر چیزی وضع کرده است، پس "قادر" خود اوست؛ لذا از یک سو، برای خلقت و ربوبیت، نه از کسی اجازه گرفته، نه مشورت نموده و نه کسی را به کمک و یا وزارت گرفته و می‌گیرد؛ و از سوی دیگر

راه نفوذ و غلبه‌ای بر اراده‌ی او وجود ندارد. بنابر این "جبار" است.

تمامی مخلوقات، جباریت حق تعالی را در آفاق هستی و وجود خودشان درک می‌کنند، چرا می‌بینند نه خودشان و نه دیگران، خالق، مالک و ربّ چیزی نیستند.

 

جبر مذموم در انسان:

جبر مذموم در انسان، همان "زورگویی" می‌باشد که به ناحق و با ظلم محقق گردد.

مکرر به انسان تأکید شده که "جبّار" مباش؛ یعنی برای تحمیل میل و اراده‌ی خودت، راه رشد و سعادت دیگران را سد مکن و بر آنها با "زور" پنجه‌ی غلبه میفکن، که اولاً تو خالق، مالک و رب نیستی و ثانیاً جبر از ناحیه تو، جز با ظلم، محقق نمی‌گردد. چنان که در قرآن کریم، "جباریت" در مورد والدین، که صاحب حق و حقوق و نیز نزدیک‌ترین‌ها می‌باشند، با صفات "عصیان و شقاومت" همراه شده است.

« وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا » (مریم علیها السلام، 13 و 14)

ترجمه: [در مورد حضرت یحیی علیه السلام فرمود:] و [نيز] از جانب خود، مهربانى و پاكى [به او داديم‌] و تقواپيشه بود * و با پدر و مادر خود نيك‏رفتار بود و زورگويى نافرمان نبود.

« وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا » (مریم علیهاالسلام، 31 و 32)

ترجمه: [حضرت عیسی علیه السلام فرمودند:] و هر جا كه باشم مرا با بركت‏ ساخته و تا زنده‏‌ام به نماز و زكات سفارش كرده است * و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است.

 

جبر ممدوح در انسان:

از سویی می‌دانیم که در آدمی هیچ صفتی وجود ندارد، مگر آن که خداوند متعال آن را در خلقتش سرشته باشد – از سویی دیگر، می‌دانیم که خداوند متعال، صفت بدی را خلق نمی‌کند و در انسان قرار نمی‌دهد – و از سوی دیگری می‌دانیم که اگر صفتی در انسان نباشد، نمی‌تواند آن را بشناسد؛ پس در انسان باید "جبر و تکبر" باشد تا بفهمد و "جباریت و کبریاییِ" خداوند سبحان، یعنی چه؟

بنابر این، در انسان باید قوه و صفت "جبر" باشد و لابد بروز این صفت در مواردی لازم و ممدوح نیز می‌باشد. به عنوان مثال: آیا تمامی قوانین [چه در ادیان و چه در حکومت‌ها]، ضمانت اجرایی "جبری" ندارد؟! از قوانین رانندگی گرفته، تا تمامی قوانین حقوقی و کیفری، تا خدمت وظیفه، تا جنگ و صلح، تا قوانین اقتصادی و اجتماعی و ...، همه ضمانت اجرای "جبری" دارند؛ و در امور شخصی نیز همین‌طور است. مانند معالجه کودک، یا مجبور کردن "نفس" به پرهیزها؛ چه پرهیز از گناه باشد، چه پرهیز از بسیاری حلال‌ها، در طول روز و ایام ماه مبارک رمضان. این "جبر"ها، اگر مبتنی بر باطل و ظلم نباشد، و به امر خدا و برای خدا باشند، همه ممدوح می‌باشند.

 

تکبر مذموم در انسان:

تکبر، خود بزرگ‌بینی نسبت به دیگران می‌باشد.

تکبر، به طور کلی، صفت مذمومی برای انسان است، چرا که اگر خداوند متعال خود را "متکبر" می‌خواند، چون دارای این "کبریایی" هست، اما انسان‌ها، همه مخلوق او و در محضر او هستند و هیچ کدام برخوردار از مقام "کبریایی" نیستند، لذا خداوند متعال اجازه نمی‌دهد تا بندگانش نسبت به یک دیگر، مدعی "کبریایی" شوند و تکبر ورزند.

علت هبوط ابلیس لعین، از آن مقام و جایگاه ملکوتی، صرف نافرمانی امر خداوند سبحان و سجده نکردن بر آدم علیه السلام نبود، بلکه "تکبر" و خود بزرگ‌بینی نسبت به مخلوقی دیگر بود، آن هم در محضر الهی! و همین تکبر مانع از سجده‌اش گردید:

« قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ * قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ » (ص، 754 و 76)

ترجمه: گفت: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنی؟! آیا تکبّر کردی یا از برترینها بودی؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)» * گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل آفريده‌اى.»

 

تکبر ممدوح در انسان:

همان‌گونه که برای بحث "جبر" مطرح گردید، صفت تکبر را نیز خداوند متعال در انسان قرار داده است تا هم مقام کبریایی الهی را بشناسد و هم به وقتش از این صفت و قوه، به امر خدا و در راه عبادت او استفاده کند.

بدیهی است که اگر در انسان "تکبر" نباشد و یا باشد، اما اجازه استفاده از آن را در هیچ مورد و موضوعی نداشته باشد، اولاً اعطای آن بی‌حکمت می‌شود که خداوند متعال منزه از فعل بی‌حکمت است، و ثانیاً سبب ذلت ذاتی انسان می‌گردد و خداوند دوست دارد که بندگانش، عزیز باشند و اسم "عزیز" او نیز در بندگان تجلی و ظهور یابد.

بنابر این، "تکبر" ممدوح نیز داریم؛ انسان باید مقابل متکبر، زورگو و ظالم، تکبر داشته باشد، تا بتواند ایستادگی و مقاومت نماید.

 

 

منبع: www.x-shobhe.com/shobhe/8197.html

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها