0

حيله شيطان

 
hoosianp
hoosianp
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
تعداد پست ها : 1508
محل سکونت : خراسان رضوی

حيله شيطان
چهارشنبه 15 دی 1389  2:30 PM


ابن جوزي درباره حيله شيطان در فريفتن انسان و وسوسه او در تلقين «امروز و فردا كردن» به انسان مي‌نويسد:
«بسا يهودي و نصراني كه در دلشان محبت اسلام افتاده و خواسته‌اند مسلمان شوند، اما شيطان آنان را به تأخير واداشته و گفته: شتاب مكن و تأمّل بورز؛ و بدين‌گونه به امروز و فردا مي‌گذارانند تا كافر مي‌ميرند. همچنين شيطان، آدم گنه‌كار را با همين امروز و فردا كردن‌ها از توبه باز مي‌دارد، و او را به سوي شهوات برمي‌انگيزد، و چنين القا مي‌نمايد كه بعداً توبه خواهي كرد، و بدين‌گونه او را از فيض توبه محروم مي‌كند. عاقلانه آن است كه ترك امروز و فردا كنيم و از آرزوي دراز روي بگردانيم، كه عمر رفته باز نمي‌آيد، و در تأخير، آفت‌هاست. بايد مرگ را جدي گرفت و در توبه و نيكوكاري تعجيل نمود كه «تأخير» و «وعده به آينده»، خود از لشكرهاي شيطان است. مثال كسي كه به خيال آرزوي دراز، فارغ و آسوده نشسته است، و آن ديگري كه حال را درمي‌يابد و از امروز و فردا به دور است، مثال گروهي است كه در سفرند و به يك آبادي مي‌رسند. آن‌كه «حال» را در مي‌يابد، هرچه لازمه سفر است مي‌خرد و تهيه مي‌كند، اما آن‌كه اسير آرزوست و كوتاهي در انجام وظيفه دارد، با خود مي‌گويد: بعداً آماده خواهم شد، بسا يك ماه اينجا مقيم باشم. در اين ميان شيپور رحيل مي‌نوازند، دومي غبطه مي‌خورد و حسرت مي‌ورزد، اما اولي مورد غبطه ديگران واقع مي‌شود. اولي، مثال مردم بيدار و آماده كار در اين جهان، براي جهان ديگر است، كه چون مرگ در رسد پشيمان نشود، اما آن‌كه فريب امروز و فردا كردن نفس و شيطان را خورده، هنگام مرگ، در حسرتي جانكاه غرق مي‌گردد».(1)

ـ غنيمت دان

حكيمي گويد: «اين دنيا سير نكند هيچ خورنده را، و وفا نكند هيچ جوينده را؛ پس توشه‌اي برگير امروز، فردا را؛ كه نه امروز ماند، نه فردا».(2)

ـ فرصت اندك

شيخ ابوعبدالله خفيف شنيده بود در مصر، پيري و جواني به مراقبت نشسته‌اند بر دوام. او شرح ديدار خود را چنين واگويد: «آنجا رفتم. دو شخص را ديدم روي به قبله كرده. سه بار سلام كردم، جواب ندادند. [گفتم:] به خداي بر شما كه سلام مرا جواب دهيد. آن جوان سر برآورد و گفت: اي مرد! دنيا اندك است و از اين اندك، زماني [كوتاه] مانده است. از اين اندك، نصيب بسيار بستان.
اي مرد! مگر تو فارغي كه به سلام ما مي‌پردازي؟
آن جوان اين بگفت و سر فرو بُرد.(3)

پی نوشت ها :


1. ابوالفرج ابن جوزي، تلبيس ابليس، ترجمه: عليرضا ذکاوتي قراگزلو، ص 288.
2. ناصر عابديني، در کوچه باغ‌هاي حکايات، ص 84.
3. همان، ص 159.
 

مدیریت تالار مهدویت 

مدیریت تالار فرق و مذاهب  

 

 

 

 

 

رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها