0

جوان در قرآن (3)

 
hoosianp
hoosianp
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
تعداد پست ها : 1508
محل سکونت : خراسان رضوی

جوان در قرآن (3)
چهارشنبه 15 دی 1389  2:25 PM

جوان در قرآن (3)

د - جستجوى الگو

فصل جوانى، فصل قهرمان پرستى و سرمشق‏گيرى نام گرفته است. اين الگوگيرى با تحسين و تمجيد شديد الگو همراه مى‏باشد.46 جوانان بين اصناف مختلف در پى يافتن اين گمشده خود مى‏باشند، سياستمداران، دانشمندان و هنرمندان در اين رابطه مورد مطالعه آنها هستند،47 خود را با آنها مقايسه مى‏كنند و مى‏خواهند به رنگ آنها درآيند. روسو مى‏گويد:
«جوانان ما با هر يك از رجال بزرگ تاريخ كه آشنا مى‏شوند، فوراً تغيير روش مى‏دهند؛ يعنى ميل دارند خود را به جاى آنها قرار دهند، به عبارت ديگر گاهى مى‏خواهند سيسرون شوند، زمانى تراژان يا اسكندر، به همين جهت پس از آن كه به خود بازگشتند، از وضعيت خويش ناراضى مى‏شوند، بر مقامى كه دارند افسوس مى‏خورند و دچار يأس مى‏شوند».48
قهرمان پرستى جوانان در حقيقت ارزش پرستى است كه با مشاهده آن در چهره زندگى افراد، انگيزه پيروى پيدا مى‏كند. موريس دبس از اين واقعيت تعبير زير را دارد:
«اما در دوره بلوغ ارزش‏هاى اخلاقى به اصول تبديل نمى‏شود؛ بلكه در وجود سرمشق‏هاى انسانى تجلى مى‏كند و صورتهايى به خود مى‏گيرد كه نوجوانان سعى مى‏كنند به هيأت آنها در آيند. نوجوانان، اين اشخاص نمونه را آينه آرمان و كمالى مى‏دانند كه خود آنها را حس مى‏كنند، مربى مى‏تواند در اين دوره آنان را وادار كند كه به نداى پاكان و قهرمانان و ... گوش فرا دهند. در كسانى كه طبع دينى دارند، نداى پاكان همان نداى الهى است».49

آسيب‏هاى جوانى

در كنار حوصله‏مندى، خيرخواهى، اعتراض به كاستى‏هاى محيط موجود، همگرايى و جستجوى الگوى برتر كه نماد قدرت و نيرومندى روحى و شخصيتى جوان مى‏نمايد، او با خطر آسيب‏هاى برهه جوانى نيز روبه رو مى‏باشد كه اگر به موقع مورد شناسايى و كنترل قرار نگيرند، بهار جوانى به وسيله آنها به ابزار تباهى و شكست تبديل مى‏گردد و آنها عبارت است از:
1 - هيجان جوانى، انگيزه حركت به سوى بلوغ فكرى را تحت تأثير قرار مى‏دهد و در سايه آن فرصت فكر كردن و نتيجه‏گيرى از اطلاعات موجود، رو به كاهش مى‏گذارد. موريس دبس مى‏گويد:
«اگر بخواهيم بگوييم كه در دوران بلوغ هوش به كلى تاريك و خرف مى‏شود، اغراق گفته‏ايم. اما اگر واقعاً يك سير قهقرايى در بين باشد، فقط در دوران بحران تكليف، امكان دارد؛ زيرا شور و هيجان جوانى با شكفتگى فكرى موافق و مساعد نيست... در واقع در اين مرحله منافع فكرى، در مقابل منافع احساساتى و هيجانات سرخم مى‏كنند».50
اگر شور و حرارت جوانان به گونه مطلق مورد تشويق و ستايش قرار گيرد، بدون استفاده از ارزش‏هاى عالى‏تر جهت تعيين دايره فعاليت آن، در كوتاه‏ترين مدت «روح خود بينى و پر ادعايى و غرور احمقانه و وقاحت در ايشان پيدا مى‏شود».51
2 - خود پرستى يكى از ابزار و وسيله مورد استفاده جوانان براى اثبات وجود است و به وسيله توجه زياد به بدن و به آرايش شخصى، هويدا مى‏گردد و نشانه آن، لذتى است كه از مشاهده خود در آينه، عايد مى‏گردد. ممكن است اين صفت منجر به خود پرستى خارق العاده شود كه نزد علماى اخلاق انحرافى شمرده مى‏شود كه جلو توسعه اخلاق را مى‏گيرد.52
3 – (به رغم خودنمايى جوانه‏هاى شخصيتى در خانه روح) جوانى را دوره تنهايى و دوره احساس خلأ ناميده‏اند. جوان نمى‏داند او كيست، دقيقاً نمى‏داند او به كجا خواهد رفت و او به دليل توانايى نوظهور تفكّر انتزاعى درباره مطالب، آينده را به عنوان اولين مشكل در زندگى خود به حساب مى‏آورد.53 پس بايد براى زندگى فلسفه‏اى پيدا كند و به احساس هويت [و شخصيت] دست يابد54 و اين، نيازمند به تربيت همه جانبه است كه فعلاً در معرض فراموشى قرار دارد!
ايجاد شخصيت [هويت] مستلزم تربيت و پرورش همه جانبه و جامعى است كه هم به جسم و هم به عقل و هم به احساسات و منش (تمايلات اخلاقى) مربوط مى‏شود، در دوره بلوغ كه تربيت منش در اولويت قرار دارد، بدليل وسواس وحشتناك امتحانات، از ياد مى‏رود و همه چيز يا تقريباً همه چيز، فداى تربيت عقلى مى‏شود.55
4 - چهارمين آسيبى كه جوان را تهديد مى‏كند، از غريزه جنسى منشأ مى‏گيرد كه با حالات مشخص و اصلى يك غريزه ظاهر مى‏شود؛ «يعنى به منزله يك نيروى محرك مقدماتى كه روش و جهت آن معلوم و در عين حال خارج از اراده و اقتدار شخص است. جوان نورس احتياجات جديدى را حس مى‏كند... رفتارش در هم و برهم و زننده مى‏شود... ظهور غريزه جنسى همراه با بيدارى واقعى احساسات است كه در نتيجه آن ممكن است هزاران افكار و تخيلات هوس‏آميز و افسانه مانند بروز نمايد... دير يا زود غريزه جنسى... تا سرحد وجدان نفوذ كرده و تحريكات شهوانى همچون تصادم امواج با ساحل، شروع به مبارزه مى‏كند. عمل اين غريزه آن قدر قوى است كه در واقع مركز تحريكات مستقيم براى تمام آرزوهاى اعضاى مختلف بدن مى‏گردد و تأثير غير مستقيم آن خيلى بيش از اين هاست».56
5 - حس استقلال، اثبات شخصيت و اعمال اراده، در جوان، ايجاب مى‏كند كه بزرگترها به او اجازه نه گفتن، بدهند و گفت و گوى با وى را براى رسيدن به توافق، سازنده بشمارند، ولى خطر انكار اراده جوانان رايج‏تر مى‏نمايد و اين به معناى سركوب احساسات و شكستن اراده آنهاست.
چنين روشى باعث پيدايش روحيه استبداد پذيرى در افراد مى‏گردد. در آلمان پيش از سلطه نازى‏ها، اين روش تربيتى حاكم بود و نه گفتن بچه‏ها در برابر پدر، مادر و مقامات، مجازات سختى را در پى داشت. پذيرش استبداد نازى‏ها از سوى مردم آلمان، بازتاب روش تربيتى ياد شده تلقى شده است كه با نفى ارزشمندى و ابراز وجود زير دست‏ها همراه مى‏باشد.57
شور و هيجان پر قدرت، آتشين و آميخته با زمينه‏هاى آسيب پذيرى شانس خردمدارى را شديداً كاهش مى‏دهد. با توجه به چنين واقعيتى افلاطون شور جوانى را «مستى روحى ناميد»58 پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
«الشباب شعبة من الجنون»59 «جوانى نوعى از ديوانگى است».
به روايتى امام على‏عليه السلام فرمود:
«ينبغى للعاقل ان يحترس من سكر المال و سكر القدرة و سكر العلم و سكر المدح و سكر الشباب فان لكل ذلك ريحاً تسلب العقل و تستخفّ الوقار»60
«شايسته عاقل است كه در برابر مستى ناشى از ثروت، قدرت، علم، ستايش و جوانى، به حراست و نگهبانى از خود بپردازد؛ زيرا هر كدام از آنها، بادى دارد كه عقل را زايل و بزرگوارى را به سبكى و ديوانگى مى‏كشاند.»
ممكن است در اثر تعامل غير مسؤولانه بزرگسالان، جنون و مستى طبيعى جوانى، جاى خود را به بيمارى روانى به نام جنون جوانى «اسكيزوفرونى» بدهد كه عبارت است «از اختلال روانى مزمن به صورت از دست دادن همگانى اجتماعى و تماس با واقعيت‏هاى زندگى كه بيشتر در جوانى رخ مى‏دهد»61
اسكيزوفرونى واكنش بازتاب بحران زندگى، موقعيت‏هاى استرس‏آميز و زندگى در خانواده‏هاى شديداً آشفته، شناخته شده است.62 بنابراين ناديده انگاشتن آسيب پذيرى جوانان از سوى بزرگان، مى‏تواند در حوزه علل پيدايش مرض فوق، مورد مطالعه قرار گيرد، هر چند چنين ريشه يابى در بحث روان‏شناسى جوانان به چشم نمى‏آيد. دست‏كم اين قلم در جستجوهايش به تصريحى در اين رابطه برنخورده است.

تعامل بايسته با جوانان

بهرحال نيروى بلند پرواز و آرمان‏خواه جوانان، نردبان صعود به قله‏هاى پيشرفت در عرصه‏هاى مختلف است. ناديده گرفتن اين نيرو، هزينه نكردن براى رشد آن و بى توجهى به پيش‏گيرى از آسيب زدن، در هر سطح و بهر شكلى باشد، به معنى حمايت از واپسگرايى است و مخالفت با سفارش پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم «اوصيكم بالشباب خيراً» و هدايت قرآن: «ثم جعل من بعد ضعف قوة»! (اعراف /54)
متون دينى، در مقام اهتمام به نيروى جوانى و پرورش استعداد پرتوان جوان، جوانان و بزرگسالان را به قصد جهت دهى و ايجاد حس مسؤوليت در آنها و يادآورى استثنايى بودن اين مقطع سنى، با هم مخاطب قرار مى‏دهد؛ تا با تلاش مشترك، نيروى جوانى را بارور سازند.
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم خطاب به ابوذر مى‏فرمايد:
«اغتنم خمساً قبل خمس شبابك قبل هرمك و صحّتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك و حياتك قبل موتك»63
«پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت دان (و مورد استفاده قرار بده): جوانيت را پيش از پيرى، سلامتيت را پيش از مريضى، ثروت مندى‏ات را پيش از فقر، فراغتت را پيش از گرفتارى و زندگيت را پيش از مرگت.»
مسؤوليت بهره‏گيرى از جوانى جزء چند تكاليفى است كه در قيامت نخستين دادگاه را به خود تخصيص مى‏دهد پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايد:
«ان العبد لا تزول قد ماه يوم القيامه حتى يسأل عن اربع عن عمره فيما افناه و عن شبابه فيما ابلاه و عن ماله من أين اكتسبه و فيما انفقه و عن حبّنا اهل البيت»64.
«بنده در قيامت اجازه راه افتادن ندارد، مگر اين كه در رابطه با چهار چيز مورد سؤال قرار گيرد: از عمرش كه در چه راه به پايان رسانده است، از جوانى‏اش كه چگونه به كهنگى رسانده است، از مالش كه از چه طريق به دست آورده و در چه راه به مصرف رسانده است و از دوستى ما اهلبيت».
عين اين روايت (به استثناى جمله اخير) به عنوان پاره‏اى از وصاياى لقمان به پسرش در روايتى از امام صادق‏عليه السلام قابل مطالعه مى‏باشد.65
امام على‏عليه السلام نيز مى‏فرمايد: «شيئان لا يعرف فضلها الامن فقدهما الشباب و العافية»66
« دو چيز است كه اهميت آنها تنها بعد از، ازدست دادن آنها، آشكار مى‏شود: جوانى و سلامتى».
غرض اين گونه روايات غفلت زدايى، پرهيز ار درنگ جوانان در دنياى ديروز يعنى دنيا كودكى، توجه به تقاضاهاى درونى، توان جسمى و روحى و بهره‏گيرى بايسته از آنها براى رسيدن به آرمانها، اهداف و تحقق بخشيدن به محيط مطلوب و آرمانى است. بر اساس روايتى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايد:
«ان للَّه ملكا ينزل فى كل ليلة فينادى يا ابناء العشرين جدّوا و اجتهدوا»67
«همانا خداوند فرشته‏اى دارد كه هر شب فرود آمده فرياد مى‏زند: فرزندان بيست ساله كوتاهى نكنيد و تمام توان را [براى رسيدن به هدف] مصرف كنيد».
چنانچه مقصود از «اجتهدوا» تلاش طاقت فرسا در پناه استدلال براى رسيدن به مطلوب باشد، چنان كه فرهنگ لاروس مى‏گويد،68 پيام ضمنى روايت ، بر حذر داشتن از رفتار هيجانى و احساساتى است. جوان مى‏تواند به رغم جوشش احساسات، خود را به منطقى زيستن عادت دهد. گويا روايت نبوى زير نيز به چنين روشى فرا مى‏خواند.
«خير شبابكم من تشبّه بكهولكم و شرّ كهولكم من تشبّه بشبابكم»69
«بهترين جوانان شما كسانى هستند كه خود را شبيه پيران بار مى‏آورند و شريرترين كهنسالان شما كسانى هستند كه خود را شبيه جوانان‏تان مى‏سازند.»
كنترل هيجان جوانى، غلبه بر احساسات اين مقطع سنى و پيشه كردن رفتار خردمندانه موقعيتى است كه جوانان را در دايره عنايت ويژه الهى قرار مى‏دهد. در روايتى از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم آمده است:
« ان اللَّه ليعجب من الشاب ليست له صبوة »70
«بى ترديد خداوند از جوان پيراسته از رفتار جاهلانه، خوشنود مى‏شود».
واقعيت اين است كه فراهم سازى بستر مناسب و مجال پرواز ، براى نيروى پرقدرت جوانى، به گونه‏اى كه سفارش پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تحقق يابد، تنها در صورتى امكان‏پذير مى‏نمايد كه در چند زمينه با جوانان هميارى به عمل آيد:

1 - تقويت روحيه تعبّد

خدا خواهى و انتخاب رضاى خداوند به عنوان اساسى‏ترين هدف زندگى تنها وسيله‏اى است براى اشباع بلند پروازى‏ها، آرمان گرايى‏ها، پاكى‏طلبى‏هاى جوانان. در سايه پرستش و بندگى خداوند، انگيزه اطاعت در تمامى عرصه‏هاى زندگى قابل گسترش است. اخلاق خدايى، پديد مى‏آيد، آرمانهاى خدا پسندانه جا مى‏افتد. آزادى معنوى و اجتماعى تأمين و زمينه روحى دشوارترين فداكارى‏ها، فراهم مى‏گردد. بر اين اساس، عبادت جوان با ارزش‏ترين عبادت‏ها تلقى شده است. پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم طبق رواياتى مى‏فرمايد:
« فضل الشاب العابد الذى يعبد فى صباه على الشيخ الذى يعبد بعد ما كبرت سنه كفضل المرسلين على سائر الناس».71
«فضيلت و برترى جوانى كه در نوجوانى به عبادت خدا، روى آورده است، در مقايسه با بزرگسالى كه در سن بزرگى، به بندگى پرداخته است، مانند برترى پيامبران بر ديگر انسان‏هاست».
«ان اللَّه تعال يحب الشباب الذى يفنى شبابه فى طاعة اللَّه»72
«همانا خداوند دوست مى‏دارد جوانى را كه جوانى خود را در مسير اطاعت او به مصرف مى‏رساند».
«ان اللَّه يباهى بالشباب العابد الملائكة، يقول انظروا الى عبدى ترك شهوته من اجلى»73
«همانا خداوند به جوانى كه بندگى را پيشه خود ساخته است، بر فرشتگان افتخار مى‏كند و مى‏گويد: نگاه كنيد، به بنده‏ام كه براى رضاى من، به شهوتش پشت پا زده است».
«ما من شاب يدع للَّه الدنيا و لهوها و اهرم شبابه فى طاعة اللَّه الا اعطاه اللَّه اجر اثنين و سبعين صديقا»74
«هر جوانى كه خود را در راه اطاعت خداوند به پيرى رساند و دنيا و كارهاى بيهوده آن را براى رضاى او كنار گذارد، خداوند پاداش هفتاد و دو صديق را به او مى‏دهد.»
بندگى خداوند به معناى گسترده آن كه پاسخى به تقاضاى روحيه جوانان مى‏باشد، عاملى است براى تأمين تداوم فعاليت‏هاى آرمان گرايانه آنان تا بى نهايت.

2 - آموزش و پرورش

تقاضاهاى باب طبع جوان كه قبلاً به عنوان نماد نيروى روحى او مطرح گرديد، در متن خود، پرسش‏هاى مناسب را نيز نهفته دارد. پرداختن به پاسخگويى به سؤال‏ها و تقاضاهاى اعتقادى و اخلاقى، همان تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش است كه در سال‏هاى جوانى بيشترين زمينه را دارد، زيرا اقتضا، به صورت شگفت انگيزى وجود دارد و موانع درونى و روحى هنوز به وجود نيامده است.
وقتى انسان رو به كهنسالى پيش مى‏رود و آموزش و پرورش بايسته به كمكش نمى‏آيد، شكل‏گيرى شخصيت به گونه نبايسته شروع مى‏شود و چون پرده‏هاى سياه رنگ روى هم انباشته، بر صفحه دل پر تقاضاى جوان، پهن مى‏گردد و... امام على عليه السلام با اشاره به تقاضاهاى ارزشى مربوط به حس حقيقت جويى جوانان و خطر قساوت كه حقيقتى، جز شكل‏گيرى شخصيت غير انسانى ندارد، مى‏فرمايد:
«انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شى‏ء قبلته فبادرتك بالادب قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لبّك»75
«همانا دل جوانان همانند زمين آماده است كه هر آنچه در آن كاشته شود مى‏پذيرد. به همين دليل پيش از آن كه دلت قساوت گيرد و خردت به بند كشيده شود به تربيتت پرداختم».
قرآن كه كهولت را مقطع فراموشى مى‏نامد و كودكى را زمان ضعف و ناتوانى، ناگزير فصل جوانى را به عنوان فصل آموزش و تربيت قبول دارد و واژه «قوت» قوت در پذيرش برنامه‏هاى آموزشى و تربيتى را نيز در بر مى‏گيرد.
مواعظ تربيتى و آموزشى لقمان كه در قرآن به عنوان الگوى تعامل بزرگسالان و پدران، با فرزندان، مطرح شده است، مربوط به فصل جوانى فرزند ايشان مى‏شود؛ چه آنكه بر اساس روايتى از امام صادق‏عليه السلام، لقمان خطاب به فرزندش مى‏گويد:
«يا بنى ان تأدّبت صغيرا انتفعت به كبيرا»76
«اگر در كوچكى و كم سن و سالى، تربيت را بپذيرى، در بزرگسالى از آن سود مى‏برى».
تعليم و تربيت در سنين جوانى، به دليل تقاضا و خواست صريح سرشت دست نخورده جوان، هم ماندگار و زوال ناپذيرتر است و هم باعث مصونيت دين و آبروى او مى‏شود. بر پايه روايتئى كه موسى بن جعفرعليه السلام از پدرانش نقل كرده است، پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
«من تعلّم فى شبابه كان بمنزلة الرسم فى الحجر و من تعلم و هو كبير، كان بمنزله الكتاب على وجه الماء»77
«دانش فرا گرفته شده جوانى، چون نقاشى بر صفحه سنگ است و يادگيرى در بزرگسالى مثل نوشتن روى آب».
امام صادق‏عليه السلام در روايتى مى‏فرمايد:
«من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن، اختلط القرآن بلحمه و دمه»78
«قرآن با گوشت و خون قارى جوان و مؤمن آميخته مى‏شود».
در سخنى از امام على‏عليه السلام مى‏خوانيم:
«يا معشر الفتيان، حصّنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم»79
«گروه جوانان! آبرو و حيثيت خود را با تربيت و دين‏تان را با دانش، پاس داريد.»
جوان، به آينده نگاه مى‏كند، به همين دليل آموزش و پرورش بر اساس نيازهاى آينده او بايد تنظيم گردد، امام على عليه السلام مى‏گويد:
«اولى الاشياء ان يتعلّمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالاً، احتاجوا اليها»80
«آموزش چيزها و مسائلى به جوانان اولويت دارد كه در بزرگسالى، مورد نياز آنهاست».
«لا تقسّروا اولادكم على آدابكم فانّهم مخلوقون لزمان غير زمانكم»81
«فرزندان تان را به رعايت آداب و رسوم خودتان مجبور نكنيد؛ زيرا آنان براى زمان غير از زمان شما آفريده شده‏اند.»

 

مدیریت تالار مهدویت 

مدیریت تالار فرق و مذاهب  

 

 

 

 

 

رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها