0

روایت محسن رضایی از پایان جنگ و زوایای پنهان قطعنامه

 
jalalisadegh
jalalisadegh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 522
محل سکونت : تهران

روایت محسن رضایی از پایان جنگ و زوایای پنهان قطعنامه
سه شنبه 7 مهر 1388  9:29 PM

 کشورهایعربی دنبال‌ این بودند که ‌ایران دست از شعارهای انقلابی بکشد. اما اگر‌ایران می توانست در‌ این جنگ پیروز شود همه معادلات به هم می‌خورد. ولیهیچ کسی فکرش را نمی کرد که‌ایران بتواند پیروز شود.     تابناک:هفته دفاع مقدس بهانه ای است تا رسانه ها ضمن بازگو کردن ابعاد مختلف یکیاز طولانی ترین جنگ های نیم قرن اخیر در جهان بتوانند با گذر زمان ناگفتههای این رویداد را نیز از زبان کسانی که مستقیم در جنگ و یا اداره جنگدرگیر بودند روایت کنند.هفته نامه «میهن» در گفت‌وگویی تفصیلی با محسنرضایی، فرمانده جوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در روزهای جنگ، ازجمله افرادی است که گفته می‌شود ناگفته‌های بسیاری دارد. رضایی پیش از اینسخن از باز کردن جعبه سیاه جنگ گفته بود؛ موضوعی که بسیاری مشتاقانه درانتظار وقوع آن هستند. اما در این گفت‌وگو وی به برخی از ابعاد جنگ بهویژه بحث پایان جنگ، موضوعی که همواره بحث برانگیز بوده، پرداخته است.

رضایی در پاسخ به اینکه دلایل شروع جنگ چه بوده است گفت:

دودیدگاه نسبت به جنگ وجود داد. دیدگاه اول‌این است که اگر انقلاب نمی شدجنگ صورت نمی گرفت و جنگ پیامد انقلاب بود. دیدگاه دوم‌این است که اگرلانه جاسوسی تسخیر نمی شد جنگ اتفاق نمی‌افتاد. من می‌خواهم به‌ ایننظرات، نظر سومی را اضافه کنم که اگر صدام درگیری با انقلابیون ‌ایران راشروع نمی کرد جنگ اتفاق نمی افتاد.

یعنیاگر صدام امام را از عراق بیرون نمی کرد و بعد از انقلاب با آمریکایی هاعلیه ما دست به همکاری نمی زد جنگی به وجود نمی آمد. ما باید ببینیم نقطهمبدا درگیری کجاست. قبل از انقلاب یا بعد از انقلاب. بعضی ها می گویندنقطه درگیری که نهایتا منجر به درگیری شد قبل از انقلاب بود؛ یعنی زمانیکه خیلی از نیروهای انقلاب در عراق بودند.


صدامفردی بود که امام خمینی را بر خلاف خواستش تبعید مجدد کرد و اجازه نداد درعراق بماند. خب با ‌این اقدام قبل از آن که انقلاب اتفاق بیفتد، صدام عملابا انقلاب درگیر شد و احتمالا زد و بندهایی هم با امریکایی ها داشت. از آنزمان به بعد می بینیم که درگیری بین‌ایران و عراق افزایش یافت. حتی یک ماهقبل از‌این که جنگ به صورت رسمی در 31 شهریور شروع شد، صدام حمله کرد وخاک میمک را گرفت و در بغداد اعلام کرد ما مناطقی را که‌ایران در زمان شاهگرفته بود در زمان جمهوری اسلامی آزاد کردیم. اما 31 شهریور جنگ رسمی شروعمی شود.

* فضای جنگی خود به خود سیاست های جنگی را در پی دارد و سایه اش را رویمطبوعات، احزاب و گروه های سیاسی هم می اندازد. غربی ها با تحمیل جنگ ومشغول کردن انقلاب می خواستند در بین انقلابیون اختلاف‌ایجاد کرده و درنتیجه عده‌ای را از قطار انقلاب پیاده کنند و به‌این ترتیب فرصت‌هایی را‌ایران بگیرند. به عنوان مثال فضای جنگی باعث شد که سیاست های دولتی براقتصاد کشور سایه بیندازد و بخش خصوصی به حاشیه رانده شود. به نظر من غربیها دنبال تصرف خاک‌ایران نبودند بلکه می خواستند به نهادها و ساختارهاضربه بزنند. ما در زمان طلایی انقلاب فرصتی برای توجه به تحزب نداشتیم. بهنظر شما جنگ چه فرصت‌هایی را از ما گرفت و ما بعد از جنگ برای جبران فرصتهای از دست رفته چه کردیم؟

شمادر حقیقت سوالتان به اهداف جنگ بر می گردد. ببینید هرکدام از کشورهایمخالف انقلاب یک هدفی از جنگ با‌ایران داشتند. هدف آمریکایی ها از جنگ‌اینبود که بستری فراهم کند که غربزده ها قدرت بگیرند.

وقتیبخشی از خاک کشور اشغال شود، دو راه وجود دارد؛ یکی‌این که با تکیه بهخودمان سرزمینمان را آزاد کنیم و دیگری با تکیه به نیروهای بین‌الملل.آنها چون فکر می کردند که ما خودمان نمی توانیم سرزمینمان را آزاد کنیم میگفتند‌ایران بخشی از خاکش را از دست می دهد و وارد دوران ضعفی می شود. درادامه غربی ها وارد عمل شده، خاکش را به ازای گرفتن استقلالش پس می دادندو تصمیم داشتند ضمن گرفتن استقلال‌ ایران، نیروهای همسو با خود را هم سرکار بیاورند. در حقیقت جنگ از دید آمریکایی ها برای‌این نبود که عراقی هاحتی یک متر از خاک‌ ایران را بگیرد. آمریکایی ها دنبال‌ این بودند که بافشار صدام، استقلال ما را بگیرند و دوستان خودشان را سر کار بیاورند.

صدامدنبال‌ این بود که مسأله اروند رود را حل کند و قرارداد 1975 را ملغیاعلام کرده و تغییراتی در مرزها به وجود بیاورد. شوروی ها انگیزه‌شان‌ اینبود حالا که به افغانستان رفته‌اند آمریکا و قدرت های دیگر سرشان جای دیگرگرم باشد تا آن ها بتوانند خودشان را در افغانستان تثبیت کنند. کشورهایعربی دنبال‌ این بودند که ‌ایران دست از شعارهای انقلابی بکشد. اما اگر‌ایران می توانست در‌ این جنگ پیروز شود همه معادلات به هم می‌خورد. ولیهیچ کسی فکرش را نمی کرد که‌ایران بتواند پیروز شود.

* چرا؟

چونارتش از بین رفته بود و افسران سرهنگ به بالا اکثرا از ‌ایران رفته بودند.ما سرهنگ زیادی در ارتش نداشتیم و اکثر نیروهای ارتشی از افراد جوانبودند. نکته دیگر آن که اکثر تجهیزات نظامی ‌ایران غربی بود و مهمات سلاحهای نظامی از غرب تامین می شد. به خاطر همین آن ها مطمئن بودند که بانرساندن مهمات به‌ ایران، صد درصد پیروز می شوند و اصلا فکر نمی کردند کهمحاسباتشان درست از آب در نیاید.

*به نظر می رسد ما از سال 1367 هم که جنگ به پایان رسید تا امروز در حالتآتش بس با عراق به سر می بریم و قرارداد مشخصی بین دو کشور وجود ندارد.

اینگونهنیست. قطعنامه 598 با پیشنهادات آتش بسی که قبل از آن ارائه می شد خیلیفرق داشت. قطعنامه 598 اولین قطعنامه‌ای است که دارای شرایط صلح بود. فرقآتش بس با صلح‌این است که در صلح برای مسائل اساسی مورد اختلاف مثل مرزبین الملل یا خسارات راه حل ارائه می شود. تا قبل از قطعنامه 598 در هیچکدام از قطعنامه ها صحبت از تعیین مرز و پرداخت خسارت و شناسایی متجاورنشده بود. قطعنامه 598 یک ویژگی داشت‌این بود که برای اولین بار روی مسائلمورد اختلاف دست گذاشته بود.

* برای چه‌این اتفاق افتاد؟

برای‌اینکه‌ایران در یک جهش عملیاتی قرار گرفت. فاو را گرفت، شلمچه را گرفت، بهبصره نزدیک شد، جزایر خیبر را در دست داشت و در اثر‌این موفقیت ها در داخلخاک عراق قطعنامه 598 صادر شد. بنابر‌این وقتی‌ایران قطعنامه 598 راپذیرفت در حقیقت صلح را پذیرفت.


* با ‌این حال به نظر می رسد به دلیل‌این که ما هنوز قراداد صلح مشخصی باعراق نداریم شاهدیم که الان نیز عراقی ها قرارداد الجزایر را زیر سوال میبرند، مسئله غرامت جنگ حل نشده و اختلافات مرزی وجود دارد.‌ایا به دلیلمسائل رخ داده بعد از جنگ، مفاد قطعنامه 598 پیگیری نشد؟

دوبحث وجود دارد. یکی از نظر حقوقی هست که وضعیت حقوقی مرزهای ما بعد از جنگقوی تر از قرارداد 1975 شد .چرا که 1975 قراداد الجزیره بود که بین‌ایرانو عراق امضا شد اما هیچ گاه به عنوان یک سند قطعی در شورای امنیت مصوبنشد. اما قطعنامه 598 مصوب شورای امنیت بوده و قوی تر از 1975 است.بنابر‌این وضع حقوقی ما با عراق الان بهتر از زمان شاه است اما در مورداجرایی شدن قطعنامه 598 بحث‌هایی وجود دارد. برخی بندها اجرا شده و برخیدیگر اجرا نشده است. مثلا بند مربوط به اسرا و میله گذاری مرزی اجرا شد؛اما هزینه های جنگ را هنوز نتوانستیم بگیریم؛ بنابر‌این با قطعنامه 598گام های زیادی برداشته شد.

* شما با مقطعی که جنگ خاتمه پیدا کرد، موافقید؟

باحوادث مرداد ماه ما به ‌این نتیجه رسیدیم که جنگ باید همین مسیر را برایخاتمه یافتن طی می کرد. در تیر ماه 1367 عراق مرتب حمله می کرد و جلو میآمد و اعتبار قطعنامه 598 عملا از بین رفته بود. خود قطعنامه البته وجودداشت اما اعتبارش از بین رفته بود. به هر صورت ما در اوج اقتدار، پذیرشقطعنامه را به دست آوردیم اما قبلش نزدیک بود در اوج شکست آن را بپذیریم.

* چطور؟

ماقطعنامه را تیر ماه پذیرفتیم. اما جنگ خاتمه پیدا نکرد و در مرداد ماهاتفاقات جدیدی افتاد که اوضاع رفته رفته به نفع ما برگشت چرا که ما کم کمآماده می شدیم که بصره را هم تصرف کنیم. اما امام جلوی ما را گرفت. درمرداد ماه 1367ما حمله عراق به خرمشهر را دفع کردیم، حمله به کرمانشاه رادفع کردیم، جبهه های ما پر از نیرو شده بود و بسیاری از مشکلات اقتصادی حلشده بود و آماده بودیم به بصره حمله کنیم اما امام به ما اعلام کرد که ماقطعنامه 598 را پذیرفته‌ایم و از مرز جلوتر نروید.

* اختلاف نظر شما برای پایان جنگ به چه زمانی مربوط می شود؟

بهتیر ماه، یعنی زمانی که ارتش عراق مرتب به ما حمله می کرد و ما معتقدبودیم که با‌این شرایطی که ما داریم باید یک تحول اساسی در پشتیبانینیروهای مسلح صورت بگیرد.

*اگر قطعنامه با محتوای قطعنامه 598 در سال 1362 به ‌ایران پیشنهاد می شد،آایا مورد موافقت قرار می گرفت یا شرایط خاص سال 1367 باعث شد قطعنامه رابپذیرید؟

به نظر من مشکلی نبودو ما می پذیرفتیم. به‌این دلیل که وقتی قطعنامه 598 صادر شد‌ایران در سال1366 قطعنامه را به صورت مشروط و غیر علنی می پذیرد.‌ ایران پذیرش خود رابه سازمان ملل اعلام می کند و می گوید روی برخی از بندها‌ ایراد دارد.پذیرش غیر علنی قطعنامه 598 نکته‌ای است که تا به حال مطرح نشده و در سطحجامعه مطرح نشده است اما 21 سال پس از پایان جنگ بد نیست به آن پرداختهشود. خیلی ها فکر می کنند‌ایران در سال 1367 قطعنامه 598 را پذیرفتاما‌ایران یک سال قبلش قطعنامه را پذیرفته بود اما بنا نبود که‌این موضوعافشا شود تا مذاکرات پیش رود و مانعی برای ادامه مذاکرات پیش نیاید.

*ما معتقدیم که جنگ را با پیروزی به پایان بردیم اما ظاهرا خیلی خوشماننمی‌اید که در مورد پایان جنگ صحبتی کنیم. الان شما از هر نوجوانی که سوالکنید به شما می گوید جنگ‌ایران و عراق چه زمانی آغاز شد اما روز باشکوهصلح را خیلی ها نمی شناسند. چرا ما همیشه آغاز جنگ را به فال نیک می گیریماما برای پایان جنگ و آغاز صلح بزرگداشتی برپا نمی کنیم؟

اینیکی از غفلت‌هایی است که مدیران کشور مرتکب شده اند. من معتقدم هفته آخرمردادماه از 25 مرداد تا 31 مرداد را باید به عنوان هفته پاپانی جنگ وهفته پیروزی جشن بگیریم.

* چرا‌این اتفاق رخ نداده است؟

چنددلیل دارد. دلیل اول ‌این که امام قطعنامه 598 را با تلخی پذیرفت. البتهبعد از پذیرش قطعنامه صدام به‌ایران حمله کرد و شکست های پی در پی رامتحمل شد که شکست های آخر صدام، آن تلخی را به میزان زیادی جبران کرد. ازطرفی در نیمه مرداد ماه که صدام اعلام کرد قطعنامه 598 را قبول دارد کسیباور نمی کرد که جنگ تمام شده و ‌این احتمال داده می‌شد که صدام هر لحظهاحتمال دارد حمله کند. در نتیجه تا چهار یا پنج سال نیروهای ما در مرزمستقر بودند و احتمال حمله داده می شد. اما وقتی که صدام به کویت حمله کردو اعلام کرد قرارداد 1975 را قبول دارد می شد به عنوان پیروزی در نظرگرفت. از آن مقطع به بعد غفلتی شد و پایان جنگ اعلام نشد. شاید هم از بسصدام انسان شروری بود تا زمانی که اعدام شد کسی باورش نمی‌شد که دوباره به‌ایران حمله نکند.

ازطرف دیگر بعضی ها خوششان می آمد که پایان جنگ در هاله‌ای از ابهام باقیبماند. چون وقتی در پرده‌ای از ابهام باقی بماند پایان جنگ، پذیرش قطعنامهتفسیر می شد و پذیرش قطعنامه یعنی شکست.


یکیاز اختلافات من با آقای هاشمی هم همین بود که ‌ایشان پایان جنگ را بیشترارتباط می داد به پذیرش قطعنامه 598. البته‌ایشان دو سه سال می شود کهموضع خود را اصلاح کرده و به حوادث بعد از پذیرش قطعنامه 598 هم می پردازد.
ازسوی دیگرتعدادی از افرادی هم که خود را حزب اللهی می نامند و فرماندهان ومسئولان زمان جنگ را هم متهم می کنند که نتوانستند جنگ را اداره کنند،خوششان می‌اید که بگویند عده‌ای جام زهر را به حضرت امام نوشاندند.منافع‌این ها هم در‌این است که پایان جنگ روشن نشود.

* این گروه آخر افرادی هستند که عمدتا در جنگ حضور نداشتند اما اکنون ادعاهای زیادی مطرح می کنند. شما چه پاسخی به ‌این گروه دارید؟

پاسخما برای همه یکسان است. ما معتقدیم که جنگ در هفته آخر مرداد تمام شد نهدر هفته آخر تیرماه. هفته آخر تیرماه‌ایران قطعنامه 598 را می پذیرد اماجنگ تمام نمی شود و ادامه پیدا می کند. جنگ به صورت گسترده و اساسی همادامه پیدا می کند. دشمن حتی در اوائل مرداد ماه دوباره خرمشهر را محاصرهمی کند جاده اهواز به خرمشهر را می گیرد.
درواقع وقتی ما قطعنامه 598 را پذیرفتیم، آتش بس‌ایجاد نشد چرا که صدام آنرا نپذیرفت و با هجومی جدید دوباره به‌ایران حمله کرد و عملا جنگ جدیدیشروع شد.

* برای چه؟

برای‌اینکه صدام محتوای قطعنامه 598 را قبول نداشت و دنبال قطعنامه 599 بود تاحداقلی را به دست بیاورد و به مردمش بگوید اگر هشت سال سرمایه مملکت وجوانان کشور را به باد داد لااقلی حاصلی به دست آورده است. مثلا بگویدمیمک را به دست آورده یا تپه‌ای را تصرف کرده و بی حاصل نبوده است.

*شما اشاره کردید که ما قبل از پذیرش رسمی قطعنامه 598، آن را به صورت غیرعلنی و مشروط پذیرفته بودیم و تنها خواستار تغییرات در بندهای آن بودیم.آیا نیروهایی که در آن زمان با قطعنامه مخالفت کردند دنبال قطعنامه جدیدیبا محتوای بهتر بودند یا همان قطعنامه را قبول داشتند اما مقطع پذیرش آنرا مناسب نمی دانستند؟

من شخصاهیچ‌گاه وارد بعد سیاسی پایان جنگ نشدم. چون می دیدم که بین امام ومسئولان سیاسی اختلاف نظر هست. من سکوت می‌کردم اما معتقد بودم که اگرقرار است جنگ ادامه پیدا کند باید یکسری کارها صورت گیرد و یک سری امکاناتفراهم شود. من با‌ اینکه خودم عضو شورای عالی دفاع بودم وارد خیلی از بحثها در مورد پایان جنگ نشدم. بعد از پذیرش قطعنامه 598 من مطمئن شدم کهامام بهترین کار را کرد. چون اگر قطعنامه 598 را امام نمی پذیرفت جبهه هایجنگ متحول نمی‌شد. به‌این خاطر که ما در تیرماه کمبود نیرو داشتیم، اقتصادجنگ به شدت ضعیف شده بود. اما وقتی امام قطعنامه 598 را پذیرفت تحولیاساسی به وقوع پیوست. آنقدر نیرو به جبهه ها آمد که ما دیگر توانسازماندهی آن‌ها را نداشتیم.

* چرا‌ این اتفاق افتاد؟

وقتیمردم فداکاری امام را مشاهده کردند و صحبت امام با آن لحن احساسی منتشر شدگویی آتشی در جان مردم ‌ایران افکنده شد و غیرت مردم به جوش آمد. در نتیجهتوانایی ما در جبهه ها افزایش پیدا کرد و توانستیم در برابر دشمن بعثی باقوت مقاومت کنیم.

* اگر تصمیم در پذیرش قطنامه‌ اینقدر مثبت بود پس چرا با عنوان جام زهر از آن یاد شد؟

بهخاطر ‌این که احتمالا خود امام هم نمی دانست تصمیمش چه پیامدی دارد و چهاتفاقی رخ می دهد، کما‌ این که بعد از مرداد ماه امام گفتند من در ‌اینجنگ یک لحظه هم نادم و پشیمان نیستم و ‌این نشان می دهد که اتفاقات مثبتمرداد ماه و تحول در جبهه ها باعث تغییر معادله به نفع‌ ایران شده و امامرا هم راضی کرده است.


یکیاز شهیرترین استراتژیست های جنگ می گوید هدف از هر جنگی برقراری یک صلحبهتر است. بعد از گذشت 21 سال از پایان جنگ ما هنوز می بینیم که جو ‌ایرانهراسی همچنان در منطقه وجود دارد و کشورهای عربی خریدهای تسلیحاتی زیادیانجام می دهند. دیدگاه اعراب نسبت به خلیج فارس و جزایر سه گانه مثبت نیستو رابطه ما با کشورهای غربی اگر بدتر از ابتدای انقلاب نشده باشد خیلیبهتر هم نیست. فشارها و تحریم ها همچنان ادامه دارد و اگر به لحاظ استقرارنیروهای آمریکایی در منطقه نگاه کنیم متوجه می شویم که شرایط به صورتبالقوه آماده یک درگیری نظامی هست. آقای احمدی نژاد هم چندی پیش تائید کردکه آمریکا ظرف چند سال گذشته 15 بار قصد حمله به ‌ایران را داشته است. باتوجه به ‌این که شرایط بالقوه برای هر نوع درگیری وجود دارد‌ آیا صلحفعلی، صلح بهتری نسبت به گذشته است یا خیر؟

* آقای محسن رضایی وقتی فرمانده سپاه بود خیلی جوان تر بود و تجربیات امروزرا هم نداشت. اما امروز آقای رضایی در سطحی قرار دارد که حتی کاندیدایانتخابات ریاست جمهوری می شود. اگر آقای رضایی امروز با همین کاراکتر وتجریات فعلی فرمانده سپاه بود در مدیریت و فرماندهی نظامی چه تفاوتی داشت؟

حتما در بعد عملیاتی و نظامی برخی تصمیمات را نمی گرفتم و یکسری تصمیمات دیگر را اتخاذ می کردم.

*با توجه به ‌این که در شورای عالی دفاع حضور داشتید و به قول خودتان آنموقع سعی داشتید در تصمیم گیری های سیاسی مربوط به جنگ دخالت نکنید، آیادر تصمیم گیری های سیاسی که آن موقع از کنارش می گذشتید، بیشتر دخالت میکردید؟

قطعا یکی از جنبه‌هاییکه اصلاح می کردم همین بود که تصمیمات سیاسی را از حالت فردی خارج کرده وبه نقطه بهتری برسانم. برای دستیابی به صلح هم به راهکارهایی بهتر فکر میکردم و تصمیم می گرفتم اگر قرار است جنگ را ادامه دهیم جنگ را ضعیف ادامهندهیم و همه امکانات کشور به صحنه بیاید تا جنگ طولانی و فرسایشینشود.‌این اتفاق با تغییر در تصمیم گیری های سیاسی به وجود می آمد.

همچنینبرخی برداشت‌هایی که من آن موقع به آن رسیده بودم و بعد از جنگ مشخص شدبرداشت های درستی بوده، آن برداشت ها را با قوت بیشتری پیگیری می کردم.

* یک نظامی باید کارگزار سیاستمدار باشد یا سیاستمدار کارگزار فرمانده جنگ؟

اینموضوع جزو اختلاف نظرهایی است که هم اکنون در علوم استراتژیک مطرح است.راه حلی که پیدا شده درک مشترک است. هم سیاستمداران سطح عالی کشور بایدسیاست دفاعی را بفهمند و هم فرماندهان باید مسائل سیاسی را درک کنند. الاندر کشورهای پیشرفته دوره های دفاع ملی‌ایجاد شده تا سیاستمداران و نظامیاندرآن جا دروس مشترکی را بگذرانند. یعنی سیاسی ها آن جا دانش نظامی را فراگیرند و نظامیان دانش سیاسی را تا هر دو همدیگر را درک کنند.

* زیباترین خاطره شما از دوران هشت ساله دفاع مقدس کدام است؟

شیرین‌ترینخاطره من مربوط به لبخندی است که امام بعد از فتح خرمشهر نثار ما کردند.بعد از فتح خرمشهر من خدمت ‌ایشان رسیدم تا گزارشی از عملیات ارایه دهم.در آن جلسه چنان تبسم و شادی بر چهره امام ظاهر شد که من تا حالا ندیدهبودم.‌ ایشان از توضیحات من بسیار به وجد آمدند. آن تبسم هنوز در خاطر مننقش بسته است.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها