0

شاه و ملکه‌ی خونریز بعلبک

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

شاه و ملکه‌ی خونریز بعلبک
سه شنبه 11 آبان 1395  4:26 PM

مردان شهر نقاب زده به کوه آمده بودند. پنجاه مرد از میان مردان به انتخاب پادشاه و ملکه آمده بودند تا الیاس نبی(علی نبینا و آله و علیه السلام) را در کوهستان بیابند، بفریبند، دست و بال ببندند و به نزد پادشاه ببرند تا یا فرزند پادشاه را شفا دهد یا گردن به تیغ بسپارد.
صدای مردان در کوه می‌پیچید و پژواکش به الیاس نبی(ع) می‌رسید. فریاد می‌زدند: «الیاس! بازگرد! به تو ایمان می‌آوریم!» امّا آنچه الیاس نبی(ع) را می‌آزرد، پژواک‌های آهسته ای بود که امید او را از ایمان آوردن آنان قطع می‌کرد. پژواک‌های این‌چنینی:

- نکند پیدایش نکنیم و پادشاه، خودمان را به دست جلّاد بسپارد؟
- نکند ایمان ما را باور نکند و خود را نشان ندهد.
- الیاس(ع) اگر نبود، وحشت از پادشاه و ملکه نداشتیم و همه بی مزاحم، بت «بعل» را می‌پرستیدیم.
- مقصّر ماجرا، الیاس(ع) است. اگر او را به پای بعل قربانی کنیم، فرزند ملکه شفا می‌یابد.

پژواک‌های لرزان و کوتاه، پژواک‌های رعدآسای «ایمان آوردیم» را در هم شکست. حضرت الیاس(ع) دست به درگاه آسمانی بالا برد و تقاضا کرد: «خداوندا! اگر اينها در گفته‌ی خود صادقند، به من اجازه بده به نزد آنها بروم و اگر دروغ مى‏گويند، با آتشى آنها را نابود كن.»
هنوز دعای الیاس(ع) پایان نگرفته بود که فریادهای «سوختم» و «نجاتم دهید» کوهستان را پر کرد...(1)

فرمانروایان جبّار بعل پرست
حضرت الیاس نبی(ع) در دوران پادشاه و ملکه‌ای خونریز در «بعلبک» (در نواحی شامات قدیم و در «لبنان» امروزی) زندگی می‌کردند. در تاریخ درباره‌ی آنها آمده است:
«آن پادشاه، همسرى گناهكار داشت كه در نبودن پادشاه، جانشين او بود و ميان مردم حكومت مى‏كرد. اين زن، كاتب دانشمندى داشت كه تا آن روز سيصد مؤمن را كه آن زن قصد كشتن آنها را داشت، از دست او نجات داده بود و در ميان بنى اسرائيل زنى مكّارتر از ملکه وجود نداشت. او با هفت نفر از پادشاهان بنى اسرائيل ازدواج كرده و نود فرزند براى آنها به دنيا آورده بود، به غير از فرزندانى كه خودش داشت. پادشاه آن وقت همسايه صالحى از ميان بنى اسرائيل داشت كه آن مرد بوستان و كشتزارى داشت كه در كنار قصر پادشاه بود و پادشاه او را اكرام مى‏كرد، يك بار كه پادشاه به مسافرت رفته بود، همسر پادشاه آن بنده‌ی صالح را كشت و كشتزار او را غصب كرد و اين امر سبب غضب الهى شد.

وقتى پادشاه آمد، همسرش اين خبر را به او داد و پادشاه گفت: كار درستى نكردى. سپس خداوند الياس را به سوى آنها فرستاد كه آنها را به عبادت خدا فرا خواند؛ ولى آنها او را تكذيب كردند و طرد نمودند و فقط به طغيان آنها افزوده شد.

پس از آن، خداوند اراده نمود كه پادشاه و همسر زنا كارش را در صورت عدم توبه هلاك كند. الياس اين مطلب را به آنها ابلاغ كرد، امّا خشم و غضب ايشان بر الياس شدّت گرفت و تصميم گرفتند، الياس را شكنجه كنند. پس الياس از چنگ آنان گريخت و به دامان كوه پناه برد و هفت سال در آنجا بخ سر برد و از گياهان تغذيه مى‏كرد.»(2)

خداوند بنا بر وعده‌ای که خود فرموده بود، پادشاه و ملکه را پس از هفت سال، هلاک کرد و جنازه‌های آنان را در همان بوستانی نهاد که غصب کرده بودند تا نشانه‌ای برای همه‌ی مردم باشد که بدانند خداوند، از ستم و ظلم در دنیا، در همین دنیا و در آخرت انتقام خواهد گرفت.

خداوند فرموده است: «امّا کسانی که کفر ورزیدند؛ در دنیا و آخرت بسیار عذابشان می کنیم و یاوری [برای خلاصی از آن] نمی یابند.» (3)


 
 
پی‌نوشت:
1 و2: جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء، تهران، چاپ: اول، 1381 ش. ص459-464.
3.  آل ‏عمران : 56 فَأَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرين.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
Nimbostratus
دسترسی سریع به انجمن ها