پاسخ به:اشعار شب عاشورا
شنبه 8 آبان 1395 12:18 AM
دلشوره ی فردا داره زینب
غصه ی عاشورا داره زینب
قرآن بخون برادر خوبم
التماس دعا داره زینب
**
من اومدم روتو ببینم سیر
از حنجرت بوسه بچینم سیر
پیش تن بی سر برام سخته
تا صبح بذار پیشت بشینم سیر
**
مضطر ترین ام من یجیبم من
میون این حال عجیبم من
چشمای سرخت کشته خواهر رو
این قدر نگو زینب غریبم من....
**
هوای چشمامون شده ابری
دعا بکن خدا بده صبری
حالا که آماده ی گودالی
برا منم آماده کن قبری
**
دریای چشمت آبی و تر شد
چرا نگاهت سمت معجر شد
بهتت منو یاد حسن انداخت
ذهنت چرا مشغول خواهر شد
**
بس کن بهارم رو نکن پاییز
گفتی ز شمر و غم شده لبریز
ای کاش جای حنجرت میکرد
خنجر برای حلق زینب تیز
**
خواهر بمیره وقتی می نالی
با گریه فکر پا و خلخالی
مشغول کرده فکر خواهر رو
یک تل خاک و شیب گودالی
**
فردا آتیش اینجا به پا میشه
فردا چشاشون بی حیا میشه
فردا جلوی چشم تو خواهر
سر برادرت از تن جدا میشه
**
فردا یه لشگر حمله ور میشه
این خیمه ها هم شعله ور میشه
خودت که بهتر میدونی خواهر
مویی که سوخته درد سر میشه
**
از غصه های من شدی عالم
فردا نمیمونه تنی سالم
پیش تو پیش چشمای مادر
فردا سرم رو میبره ظالم
**
پیش دو چشم مصطفی سخته
این قدر بغض این قدر جفا سخته
فردا جلوی دیده ی زینب
سر رو بریدن از قفا سخته
**
امشب نظر کن دلبر خود را
بوسه بزن پیغمبر خود را
از چیست میگویی به من اینقدر
بیرون بیار انگشتر خود را
**
گودال بلوا شد خدا رحمی
انگار دعوا شد خدا رحمی
دیدم دوازده بار یک خنجر
پایین و بالا شد خدا رحمی