0

اشعار شب عاشورا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا
شنبه 8 آبان 1395  12:18 AM

دلشوره ی فردا داره زینب

غصه ی عاشورا داره زینب

قرآن بخون برادر خوبم

التماس دعا داره زینب

**

من اومدم روتو ببینم سیر

از حنجرت بوسه بچینم سیر

پیش تن بی سر برام سخته

تا صبح بذار پیشت بشینم سیر

**

مضطر ترین ام من یجیبم من

میون این حال عجیبم من

چشمای سرخت کشته خواهر رو

این قدر نگو زینب غریبم من....

**

هوای چشمامون شده ابری

دعا بکن خدا بده صبری

حالا که آماده ی گودالی

برا منم آماده کن قبری

**

دریای چشمت آبی و تر شد

چرا نگاهت سمت معجر شد

بهتت منو یاد حسن انداخت

ذهنت چرا مشغول خواهر شد

**

بس کن بهارم رو نکن پاییز

گفتی ز شمر و غم شده لبریز

ای کاش جای حنجرت میکرد

خنجر برای حلق زینب تیز

**

خواهر بمیره وقتی می نالی

با گریه فکر پا و خلخالی

مشغول کرده فکر خواهر رو

یک تل خاک و شیب گودالی

**

فردا آتیش اینجا به پا میشه

فردا چشاشون بی حیا میشه

فردا جلوی چشم تو خواهر

سر برادرت از تن جدا میشه

**

فردا یه لشگر حمله ور میشه

این خیمه ها هم شعله ور میشه

خودت که بهتر میدونی خواهر

مویی که سوخته درد سر میشه

**

از غصه های من شدی عالم

فردا نمیمونه تنی سالم

پیش تو پیش چشمای مادر

فردا سرم رو میبره ظالم

**

پیش دو چشم مصطفی سخته

این قدر بغض این قدر جفا سخته

فردا جلوی دیده ی زینب

سر رو بریدن از قفا سخته

**

امشب نظر کن دلبر خود را

بوسه بزن پیغمبر خود را

از چیست میگویی به من اینقدر

بیرون بیار انگشتر خود را

**

گودال بلوا شد خدا رحمی

انگار دعوا شد خدا رحمی

دیدم دوازده بار یک خنجر

پایین و بالا شد خدا رحمی

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها