پاسخ به:اشعار شب عاشورا
شنبه 8 آبان 1395 12:16 AM
اشعار شب عاشورا
بيا تا صب بشينيم به پاي هم
سر بذاريم روي شونه هاي هم
تو شهيد ميشي و من اسير ميشم
پس بيا گريه كنيم براي هم
**
بيا تا براي هم دعا كنيم
شب آخري خدا خدا كنيم
حالا كه آخر راه من و توست
بيا خوب همديگرو نگا كنيم
**
خواهرت شدم بردارم باشي
ناموست شدم بالا سرم باشي
نگرون نخ پيرهنت شدم
نگرون نخ معجرم باشي
**
فردا خيلي سرمون شلوغ ميشه
دور بال و پرمون شلوغ ميشه
تو رو ميزنن منو هم ميزنن
فردا دور و برمون شلوغ ميشه
**
حاضرم به پاي تو جون بذارم
جاي تو پا توي ميدون بذارم
اگه با سر تو رو به رو بشم
حق بده سر به بيابون بذارم
**
حرف رفتنو بذار كنار حسين
كفن منو كنار بذار حسين
بذار انگشترتو در بيارم
بيا گوشوارمو در بيار حسين
**
تو بذار آفتاب ِ روتو ببوسم
پيشونيه زير موتو ببوسم
فردا كه گلو برات نميذارن
بذار امشب گلوتو ببوسم
**
فردا كي به خواهشم جواب ميده
به لب تشنه ي تو كي آب ميده
بين ِ اينهايي كه قاتل تواند
حرمله خيلي منو عذاب ميده