پاسخ به:نقد وهابیت در مبحث توسل
جمعه 7 آبان 1395 9:43 PM
نقد و بررسي شماره اول
استدلال و تمسک به نظر ابوحنفيه، پيشواي حنفيان، از دو جهت قابل خدشه است. اولا ايشان به عنوان کراهت و احيانا نظر شخصي ذکر کرده است؛ چنان که ابوالحسين قدوري در شرح کرخي اين نظر را در باب «الکراهة» آورده است و ابويوسف از استاد خود ابوحنيفه نقل ميکند که ميگفت: سزاوار نيست کسي خدا را جز به خدا بخواند و او کراهت داشت که بگويد: به حق فلاني. ثانيا اگر به دليل ابوحنيفه توجه کنيم، ميبينيم ايشان چنين استدلال عقلي ميکند که: لانه لاحق للخلق علي الخالق (زيرا که مخلوق حقي بر خالق ندارد) [30] .
و اين به معناي نفي حق به طور کلي نيست، زيرا که خداوند خود صريحا حقوقي را براي پيامبران و افراد با ايمان به عهده گرفته و فرموده است: «ثم ننجي رسلنا و الذين آمنوا کذلک حقا علينا فنج المؤمنين»[31].
و خود حنفيان مانند ابنعابدين، اين حق را قبول دارند؛ ولي ميگويند: خلق، حق وجوبي بر خداوند ندارند [32] .
اين نظر اگر کلي هم باشد، تنها براي پيروان مکتب فقهي حنفي قابل پيروي است و نميتوان آن را بر پيروان ساير مکتبهاي فقهي تحميل کرد.
تمسک به آيه: فلا تدعوا مع الله احدا
سوره جن، آيه 18.
دليل ديگر سلفيها چون سيد محمد رشيد رضا بر عدم جواز توسل به پيامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از فوت اين است که وسيله براي تقرب به خدا بايد چيزي باشد که خداوند براي مردم مقرر داشته مانند ايمان و عمل و دعا. در قرون وسطي توسل به اشخاص پيامبران و صالحين با تقوي متداول شد و آنان را وسائل الي الله ناميدند؛ و خدا را به آنان قسم ميدادند و حاجات خود را در کنار قبورشان از آنان ميخواستند. در صورتي که دعا، عبادت است و خداوند در قران ميفرمايد:«فلا تدعوا مع الله احدا» [33] . (هيچ کس را با خدا به دعا نخوانيد)
«و ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالکم» [34] . (و کساني را که بجاي خدا به دعا ميخوانيد بندگاني مانند شما هستند).