پاسخ به:نقد وهابیت در مبحث توسل
جمعه 7 آبان 1395 9:41 PM
انواع توسل
توسّل به دوگونه است: توسّل عام و توسّل خاص.
1) توسل عام
2) توسل خاص
توسل عام
توسّل عام آن است که همه موجودات جهان به خاطر تأثيرهايي که در جهان دارند، براي رفع نيازمندي هاي خود، دست کمک و ياري به سوي هم دراز کرده و از يکديگر بهره مي برند. همه افراد اين نوع توسّل را قبول داشته و به وجود آن در خود کاملا واقفند. براي مثال، خدا که خالق و رازق ماست، وقتي به بندگان خود مي فرمايد: اين من هستم که از شما رفع عطش مي کنم ولي به وسيله آب، و من هستم که از شما رفع مرض مي کنم ولي به وسيله دارو، و شما موظف هستيد براي رسيدن به اين رحمت ها، آب و دارو مصرف نماييد; يا وقتي که قرآن کريم از زبان حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي گويد: (الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ)(شعراء: 78ـ82) (آن کس که مرا آفريده و همو راهنمايي ام مي کند، و آن کس که او به من خوراک مي دهد و سيرابم مي گرداند، و چون بيمار شوم او مرا درمان مي بخشد، و آن کس که مرا مي ميراند و سپس زنده ام مي گرداند، و آن کس که اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد) مسلماً اين بيانات به اين معنا نيست که حضرت ابراهيم (عليه السلام) تأثير دارو را در شفابخشي يا آب را در سيراب کردن انکار مي کرد; بلکه بدين معناست که آن حضرت بر اساس بينش عميقي که درباره جهان آفرينش داشت، در باطن همه اين امور، دست تواناي خدا را مي ديد. آري، شفابخشي دارو، سيراب کنندگي آب و همه و همه، به حکم قضا و قدر الهي است. بنابراين، توحيد واقعي اقتضا مي کند که ما براي سيراب گشتن و بهبودي يافتن، متوسّل به «آب» و «دارو» بشويم و از طريق همين ها، خود را در معرض رزق و شفابخشي خداي يکتا قرار داده و آنها را وسايل و اسبابي مقرّر شده از جانب خداي واحد بشناسيم و آثار آنها را جداً آثار خدا بدانيم.
توسل خاص
توسّل خاص همان عملي است که شيعيان انجام مي دهند و به آن اعتقاد راسخ دارند. آنان در زمان گرفتاري ها و مشکلات، يکي از افراد مقرّب درگاه الهي را واسطه قرار داده و به وسيله او از خداوند رفع سختي ها و برآورده شدن حاجاتشان را طلب مي کنند. اين نوع از توسّل نيز منافاتي با توحيد نداشته، بلکه عين توحيد است; چراکه اعتقاد به وسيله، اعتقاد به آفريننده وسيله (خدا) است.
بنابراين، مشخص مي گردد که آنان در باب «توسّل» به اولياء اللّه و مقرّبان درگاه خدا، منظوري جز «ابتغاء وسيله» و «اعتصام بحبل اللّه» از نظر راه يابي به مقام «قرب خدا» که صريحاً مورد امر و ترغيب قرآن کريم و مقتضاي عقل سليم است ندارند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةََ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.)(مائده:35)
آنان نه کسي جز خدا را مي پرستند و نه چيزي را بي اذن خدا، مؤثر و قادر بر کاري مي شناسند، بلکه همه چيز و همه کس را مخلوق خدا و «ممکن الوجود» و «فقير بالذات» مي دانند که تا از جانب خدا به آنها، وجود و توانايي بر ايجاد و اثر گذاري عطا نشود، نه از خود داراي وجود مي باشند، و نه قادر بر ايجاد چيزي و يا اثرگذاري در چيزي خواهند بود. از اين رو، اگر در ادعيه و زيارت هايي که در ميان مسلمانان، به ويژه شيعه، متداول است دقت شود، اين حقيقت به دست مي آيد که اين افراد در عين اينکه نهايت تواضع را به پيشگاه اهل بيت عصمت (عليهم السلام) اظهار مي دارند، آن بزرگواران را به عنوان وسايلي مي شناسند که خداوند براي هدايت بندگان به سوي کمال، در دسترس انسان ها قرار داده و از آنان خواسته تا با ياري گرفتن از آنها خود را به مقام قرب الهي برسانند. [3] .
به طور کلّي، توسّل به وسايل و تسبّب به اسباب با توجه به اينکه خدا سبب را آفريده و سبب را سبب قرار داده و از ما خواسته است از اين وسايل و اسباب استفاده کنيم، به هيچ وجه شرک نيست، بلکه عين توحيد است. در اين ميان، هيچ فرقي ميان اسباب مادي و روحي، اسباب ظاهري و معنوي، و اسباب دنيوي و اخروي نيست. هنگامي که انسان متوسّل مي شود بايد توجهش به خدا و از خدا به وسيله باشد. اما اگر توجه اصيل به وسيله باشد و نه از ناحيه توجه به خدا، شرک در عبادت خواهد بود. [4] .