0

بهلول عاقل و ديوانه >> سئوال و جواب هارون و بهلول

 
svh2005
svh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 18447
محل سکونت : مازندران

بهلول عاقل و ديوانه >> سئوال و جواب هارون و بهلول
سه شنبه 14 دی 1389  9:31 PM

هارون الرشيد از سفر حج مراجعت مي كرد .
بهلول در سر راه او ايستاده و منتظر بود و همين كه چشمش به هارون افتاد ، سه مرتبه به آواز بلند صدا زد :
هارون ! هارون !
خليفه پرسيد :
صاحب صدا كيست ؟
گفتند :
بهلول مجنون است .
هارون بهلول را صدا زد و چون به نزد هارون رسيد ، خليفه گفت :
من كيستم ؟
بهلول گفت :
تو آن كسي هستي كه اگر به ضعيفي در مشرق ظلم كنند ، تو را باز خواست خواهند نمود .
هارون از شنيدن اين سخن به گريه افتاد و گفت :
راست گفتي ، الخال از من حاجتي بخواه .
بهلول گفت :
حاجت من اين است كه گناهان مرا بخشيده و مرا داخل بهشت نمائي .
هارون گفت :
اين كار از عهده من خارج است ، ولي من مي توانم قرضهاي تو را ادا نمايم .
بهلول گفت :
قرض به قرض ادا نمي شود كه تو خود مقروض مردمي ، پس اموال مردم را به خودشان برگردانيد و سزاوار نيست كه مال مردم را بدهي .
هارون گفت:
دستور ميدهم كه براي تامين معاش تو حقوقي بدهند تا مادام العمربراحتي زندگي كني .
بهلول گفت:
ما همه بندگان وظيفه خوار خدا هستيم ، آيا ممكن است كه خداوند رزق تو را در نظر بگيرد و مرا فراموش كند

 

اگر من و شما خودمان را  اصلاح کنیم ، جامعه درست می شود

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها