0

روزی خواهی آمد

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

روزی خواهی آمد
پنج شنبه 6 آبان 1395  12:14 PM

 

 

روزی خواهی آمد و من سنگ فرش خیابان‌ها را با گلاب می‌شویم؛ گلاب گل‌های محمدی که با دست‌هایم چیدم.

 

روزی خواهی آمد

 

روزی خواهی آمد و من تمام کوچه‌ها را عطرآگین می‌کنم.

خواهی آمد و پرستوهای کوچک آمدنت را خبر می‌دهند؛

اکنون نیز در آسمان نگاهم پرواز می‌کنند و تکرار آمدنت را برایم می‌خوانند. می‌دانم که می‌آیی، می‌دانم...

قلبم به امید آمدنت می‌تپد، چشم‌هایم به امید آمدنت هر روز بیدار می‌شود و تولد دوباره‌ی آفتاب را می‌نگرم.
 

 بارها و بارها با خویش نهیب زدم و برایت نوشتم که منتظرم.

بارها تکرار آمدنت را واژه به واژه نوشتم تا روزی که بیایی دفتر دل نوشته‌هایم را بگشایی و انتظارم را بخوانی.

انتظاری که به امید آمدنت زنده است و روز به روز بر تار و پودش افزوده می‌شود؛

انتظاری که از جنس بهار است و تار و پودش برگ‌هایی سبز و گل‌هایی سرخ هستند،


غنچه‌هایی که با آمدنت می‌شکفند و بهاری که در انتظارت همیشه ‌بهار می‌ماند.

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها