0

محمود فرشچیان

 
mamiran
mamiran
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : زنجان

سلطان محمد تبریزی
سه شنبه 14 دی 1389  7:45 PM

سلطان محمد تبريزی
نقاش درباری صفوی

سلطان محمد تبريزی يا عراقی از مصوران نازک قلم دربار شاه طهماسب صفوی در تبريز است که نقاشيهای او بيقرينه و راوی فضای هنری و سياسی زمانه اوست. آثار او در دو مقطع اساسی قرار می گيرد: مقطع متقدم که پيوندهای او را با نقاشی ماقبل صفويان در غرب ايران نشان می دهد و مقطع دوم و متأخر که جريانهای جديد ترکيبی دربار صفوی را بازتاب می دهد. نشانه ها و شواهد عمده زندگی اوليه وي، نقاشيهای شاهنامه شاه طهماسبی است که حال در تعدادی از مجموعه های خصوصی و عمومی پراکنده شده1 است و شاهد اصلی آثار متأخر او هم ديوان حافظ است2 . هيچکدام از نقاشيهای سلطان محمد با دقت تاريخگذاری نشده، ولی نقاشيها و نگاره های شاهنامه احتمالا زودتر از سال 934/28-1527 اجرا شده است در حاليکه نگاره های ديوان حافظ به احتمال قريب به يقين در بين سالهای 937/1531و 939/1533 نقاشی شده است3  .
1 – نقاشيهای متقدم سلطان محمد
تمام شواهد ادبی موجود حاکی از آنست که محمد مشق نقاشی را در تبريز به پايان برده است چون نقاشيهای متقدم شناخته شده او نشان از سنن نقاشی اين مرکز و مکتب دارد.4 يکی از نخستين نقاشيهای مستند اين هنرمند يعنی صحنه پيکره هايی ملبس به پوست حيوانات و راوی نخستين شاه ايران کيومرث و دربار او در شاهنامه شاه طهماسبی است که خصوصيات شاخص و ويژه نقاشی غرب ايران را جلوگر ساخته است، زبدگی و خامه سنجی تمام عيار اين نگاره نشان می دهد که می بايست از کارهای پخته و قادر باشد5 . اين نقاشی از اين حيث اهميت دارد که پيکره ها در حلقه باز و گسترده ای و در يک فضای وسيع قرار داده و توجه را به کيومرث و فرزندش که هر دو درشت تر از پيکره های روبرويشان هستند، معطوف ساخته است. پيکره های متعددی از پشت صخره های درخشانی که گروه محوری نگاره را محصور کرده، سرک کشيده اند. عليرغم پيچيدگی شکل بنديهای صخره اي، توازن دقيق رنگ، جزئيات عناصر منفرد را قابل فهم و درک ساخته است. سلطان محمد در طراحی پيکره های انسانی يعنی سيمای پهن، شانه های باريک، تنه کشيده و دستها و پاهای غيرعادی کوچک از معيار تناسب متمايزی بهره گرفته که مخصوصا در پيکره های ايستاده اين ترکيب بندی بيشتر نمايان است. نگاره "دربار کيومرث" توانائی سلطان محمد را در کاربست ترکيب بنديهائی که مملو از جزئيات است فرا می نمايد ولی در آنها ساختار نيک پرداخت شده و کاربرد دقيق رنگ، عناصر متعدد را قابل تشخيص کرده است. همانندی و تشابه اين نگاره با ساير نگاره های شاهنامه از قبيل "جشن سده"، "شکست ديوان بدست طهمورث" و کشته شدن ديو سياه بدست هوشنگ" حاکی از آنست که اين نگاره ها هم از قلم بی بديل سلطان محمد تراويده است6 . در اينجا بحثمان را به دو نگاره عمده يعنی "شکست ديوان بدست طهمورث" و "جشن سده" منحصر می کنيم که هر دو هم اکنون در مجموعه موزه هنری متروپوليتن (نگاره هاي1، 3) قرار دارند. اين نگاره ها در خصوصيات سبکی و ترکيب بندی مشترک هستند. در هر يک از آنها، پيکره های اصلی در يک فضای باز قرار گرفته اند که پيکره های فرعی ديگر مشرف بدانها هستند و حلقه ای از صخره ها با رنگ غنی آنها را محصور کرده اند. مجلس "شکست ديوان بدست طهمورث" مخصوصا به منظور درک منابع سبک سلطان محمد و پيوند او با نقاشيهای متقدم سبک شيراز و سبک تبريز درخور توجه شايانی است.
موجودات ديوسان در تخيل مردم ايران جايگاه خاصی دارند و اعتقاد بر اينست که اينها در پشت و پناه صخره ها و يا مناطق بيابانی کمين می کنند و مسافران از همه جا بی خبر را می ربايند. اين موجودات در ادبيات ايران نيز به منزله دشمنان قهرمانانی مثل طهمورث، تصوير می شوند. سلطان محمد در اين ترکيب بندی با سيمانگاری ديوان به گونه نيمی انسان و نيمی حيوان اثری بديع از اين سنت تصويری ارائه می دهد7 . صحنه ای از درگيری با ديوان در نسخه پراکنده ای از خاورنامه به تاريخ 881/1476 که احتمالا در شيراز نقاشی شده، تأثير پذيری سلطان محمد را از اين سنت تصويری نشان می دهد(نگاره6).8 اين دو نقاشی از حيث خصوصيات ترکيب بندی نظير حالات قهرمانان و اسلوب شخصيت پردازی ديوان شبيه هم هستند ولی اثر سلطان محمد در سطح بالائی از تأثر و بيان عاطفی قرار دارد. ديوان سلطان محمد به اندازه قهرمان انسان او بيانگر عاطفه هستند مخصوصا در جايی که زير ضربات مهلک قهرمان تصوير قرار گرفته اند. او همچنين در اطراف صحنه مرکزی تماشاچيانی از انسانها را تعبيه کرده و حالات و جايگيری آنها عمق و ژرفای خاصی به صحنه بخشيده است.
منظره پردازی نگاره سلطان محمد هم از نظر غنای رنگاميزی و جزئيات بالاتر از نگاره خاورنامه است. شکل بنديهای صخره ای پراکنده نگاره خاورنامه فاقد حرکت بصری خط صخره ای در سايه های صورتي، ارغوانی و آب است يعنی چيزی که سلطان محمد مجلس خود را با آن مرزبندی کرده است. عنصر چشمگير ديگر درخت شکوفه داری با دو پرنده روی شاخه های آن در کنج فوقانی سمت چپ نگاره سلطان محمد است. اين آرايش بسيار شبيه نقاشيهای چندی است که در مرقع استانبول به شماره خزينه 253 محفوظ است و احتمالا در حدود سال 885/1480 در تبريز اجرا شده اند و در آنها پرندگان روی شاخه شکوفائی جا خوش کرده اند(نگاره 2). بعضی ديگر از نگاره ها هم اين شاخه را با سه پيکره ملبس به جامه چينی آذين بسته اند9 . احتمال دارد که سلطان محمد درختان دارای پرنده را از اين نقاشی "نقل" کرده باشد. سلطان محمد بی ترديد در فن تصوير از زبده مصوران روزگار و هنرمندی صاحب قريحه بود. نگاره های او در شاهنامه شاه طهماسبی از مواريث مکتب تبريز بود ولی چيزی نگذشت که اين هنرمند خود را بتدريج به جريانهای جديد نقشبندی دربار صفوی نزديک کرد. او در آثار متأخر خود در ديوان حافظ از طرحهايی بهره گرفت که همتای آنها را می توان در نقاشيهای درباری ديگر صفوی يافت، ليکن تصويرهای سلطان محمد به لحاظ پيوند دقيق انگاره های زبانی و تصويري، طاق و يکتا بود و همتا نداشت

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها