زندگی امام حسن (ع)
سه شنبه 27 مهر 1395 10:08 PM
امام حسن پس از تولد امام حسن، والدینش علی و فاطمه منتظر ماندند تا پیامبر (ص) از سفر باز گردد و انم او را انتخاب کند. وقتی پیامبر از سفر برگشت و به خانه علی وارد شد، امام علی(ع) او را در جامه ای زرد پیچید و برای نامگذاری نزد پیامبر (ص) آورد.
پیامبر فرمود: مگر من شما را نهی نکردم که طفل را در جامه زرد او را نپیچید؟ سپس جامه زرد را از دور حسن (ع) باز کردند و او را را در جامه ای سفیذ پیچیدند و خدمت رسول الله آوردند.
پیامبر فرمود آیا او را نام گذاری کرده اید؟ امام علی (ع) فرمود: در نام گذاری او بر تو سبقت نخواهم گرفت. حق تعالی جبرییل را مامور فرمود که نزد محمد(ص) برو و بر او مبارک باد بگو و سلام مرا به او برسانو بگو نسبت علی به تو مثل نسبت هارون است به موسی . پس نام پسر هارون را روی او بگذارید. جبرییل بر محمد نازل شد و پس از عرض تبریک، گفت حق تعالی فرمود:نام این مولود را همنام پسر هارون بگذارید. محمد پرسید، نام پسر هارون چه بود؟ جبرییل گفت: به زبان «شبر» که به زبان عربی می شود «حسن». در مورد نامگذاری امام حسین نیز چنین روالی طی شد و نام عبری «شبیر» و عربی «حسین» به فرمان خداوند روی آن حضرت نهاده شد.
دوران برداری فاطمه سر امام حسین، به جای 9 ماه و 9 روز، فقط شش ماه بود. درآن زمان که امکان نگهداری نوزادان نارس وجود نداشت، معمولا نوزادان زود رس می مردند. اما به خواست خداوند حسن زنده ماند، همانطور که عیسی پسر مریم نیز شش ماهه به دنیا آمد و او هم به خواست خداوند زنده ماند. هم جد پدری و هم جد مادری حسن، عبدالمطلب بود، زیرا علی و محمد پسر عمو بودند و پدر علی یعنی ابوطالب و پدر محمد یعنی عبدالله، پسران عبدالمطلب بودند. از طرف دیگر، علی از هر دو سو به هاشم منسوب بود. حسن شباهت زیادی به پیامبر(ص)داشت. لذا پیامبر می فرمود: حسن از آن من است و حسین از آن علی. علاوه بر شکل ظاهری، خلق و خوی آرامش طلبی را امام حسن(ع) را از پیامبر(ص) و خلق و خوی ستیزه جویی با ظالمان را حسین از پدرش علی به ارث برده بودند. حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند. روزی فاطمه(س)از پیامبر خواست به حسن و حسین هدیه عطا کند. پیامبر فرمود: به حسن عزت و. شرف و صبر و رفتار مسالمت آمیز و به حسین شجاعت و جنگاوری هدیه نمودم. پیامبر چنان حسن و حسین را دوست داشت که غالبا آنها را بر دوش خود مینهاد.
يك روز وقتي حسن بر دوش پيامبر بود، يكي از صحابه پيامبر (ص) گفت: اي حسن! عجب مركب والامقامي را در اختيار داري. روزي پيامبر (س) در محراب در حال سجده بود كه حسن بر پشت پيامبر سوار شد. پيامبر(ص) براي انكه برخاستن او از سجده موجب افتادن حسن نشود، آنقدر سجده اش را طولاني كرد كه طفل خودش پايين آمد. روزي پيامبر بر بالاي منبر مشغول خطابه بود كه ديد حسن و حسين در مسجد مشغول بازي هستند. پيامبر (ص) خطبه اش را قطع كرد و به سراغ آن ها رفت و هر دو را در آغوش گرفت و آن ها را بوييد و بوسيد. يكي از صحابه در اين خصوص به پيامبر (ص) معترض شد و گفت: من كودكي دارم كه هرگز او را نبوسيده ام. پيامبر (ص) فرمود: خداوند رحمت و عطوفت را از قلب تو پاك كرده است؛ زيرا هر پدر و مادري بايد فرزندانش را دوست بدارد و آن ها را نوازش كند تا خداوند آتش دوزخ را از آنها دور سازد.
پيامبر فرمود: هر كس حسن و حسين را دوست بدارد، آتش جهنم بر او حرام مي شود و هر كه با آن ها دشمني كند، به قعد جهنم خواهد افتاد. روايت است كه پس از رحلت پيامبر (ص)، روزي حسن به مسجد رفت و به ابوبكر گفت: از منبر پدر من بيا پايين و ابوبكر كودك را نوازش كرد و گفت: درست مي گويي، اين منبر متعلق به پدر تو رسول الله بود. وقتي مسلمانان شورشي به كاخ عثمان هجوم بردند كه وي را به قتل برسانند، امام حسن و حسين را مامور محافظت از جان عثمان كرد و اين دو جوان تا جايي كه ممكن بود، مهاجمين را به عقب مي راندند، ولي شدت انزجار شورشيان از عثمان چنان بود كه سرانجام او را به قتل رساندند .