0

اشعار کودکانه محرم

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

اشعار کودکانه محرم
یک شنبه 18 مهر 1395  2:06 PM

محرم

 
محرممحرم
یک نفر نوحه می خواند
با صدایی پر از سوز
آب یخ توی هیئت
پخش می کردم آن روز 
محرم
در کنار خیابان
خیمه پاره ای بود
بچه سبز پوشی
توی گهواره ای بود
محرم 
تشنه بود آب می خواست
من به او آب دادم
بعد گهواره اش را
یک کمی تاب دادم
محرم 
کاش در کربلا بود
یک نفر پیش آن ها
با همین آب یخ ها
با همین استکان ها
 
 
 
تشکرات از این پست
zahra_53 majid68
دسترسی سریع به انجمن ها