0

اشعار روز و شب ششم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم
جمعه 16 مهر 1395  7:56 PM

يا قاسم ابن الحسن (ع)

درست لحظه ی آخر در این محل افتاد

و قطره قطره ی اهلا من العسل افتاد

 

میان عرصه ی میدان عجیب غوغا شد

مفاصل تن قاسم یکی یکی وا شد

 

چقدر خون چکد از ریش ریش پیروهنت

شکست گوشه ی ابرو...شکسته شد دهنت

 

خمیدگی تنت کار نیزه ی خصم است

اگر چه درد کمر بین ما دگر رسم است

 

و ناگهان ز قفا تیغ آهنین خوردی

ز نصفه های کمر خم شدی...زمین خوردی

 

ز تارهای گلویت مرا صدا زده ای

چقدر در وسط صحنه دست و پا زده ای

 

بگو بگو گه عزیزم تـنت گسسته چرا

درون حنجره ات استخوان شکسته چرا؟

 

چرا تمام تـنت را چنین بهم زده ای

مگر محله ی قصاب ها قدم زده ای؟

 

چقدر میوه ی سبزم...رسیده ای قاسم

گمان کنم که کمی قد کشیده ای قاسم

 

عدو تمام تو را بند بند کرده گلم

و نعل اسب تو را قد بلند کرده گلم

(نيما نجاري)

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها