0

اشعار روز و شب ششم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم
جمعه 16 مهر 1395  7:44 PM

بس كه شمشير تنم خورد ز پا افتادم

اي عمو جان به كنارم تو بيا افتادم

جاي قاسم همه شب دامن پر مهر تو بود

باورت نيست ببيني به كجا افتادم

عسل از گوشه ي لبهام زمين مي ريزد

بس كه نوشيدم از اين جام بلا افتادم

بوي پيراهن بابا ز تو حس مي كردم

آن يتيمم كه بر اين خاك عزا افتادم

تير باران پدرم شد به مدينه اكنون

سنگ باران شده در كرب و بلا افتادم

از بلندي قدم هيچ تعجب نكني

بند هر مفصل من گشته جدا افتادم

سيزده بار نفس مي كشم و مي ميرم

رد پايم به زمين مانده به جا افتادم

آرزويش همه اين بود ببيند نجمه

كه چو اكبر به كنار شهدا افتادم

رضا رسول زاده

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها