پاسخ به:ضرب المثل های عاشورایی
یک شنبه 18 مهر 1395 2:30 PM
در فارسی امروز، کسی را که در امور همگانی حادثهآفرینی یا میدانداری کرده، از آن حوادث به سود خود بهرهبرداری میکند، یا واسطه ی به هم بستن و اصلاح و انجام امری شمرده میشود، تعزیهگردان میخوانند. این واژه به طنز برای اشاره به اداره کننده یک کار نیز به کار میرود.
روزی خانی از نوکرش آب طلبید. ناگهان مهمان بسیار بر وی وارد شد و هر دو آب را از یاد بردند و خان دیگر بار احساس عطش کرد و از نوکرش پرسید: به من آب دادی؟ نوکر که بارها به سبب فراموشکاریهایش مزهی شلاق خان را چشیده بود- پاسخ داد: آری،به سرت قسم همان ساعت آبت دادم.
خان در شگفتی فرو رفت و پرسید: خنک هم بود؟
نوکر گفت: هاوالله، خان، خنک هم بود.
خان گفت پس سلام الله علیالحسین، لعنت بر قاتلون امام حسین(ع).
مثل در این روایت ریشه دارد و تعریضی است به سادهدلانی که زود فریب میخورند و مجاب میشوند.
پامنبری از اصطلاحات مجالس روضه و عزاداری است و بیشتر به کردار جوانانی که در مجالس سوگواری روی پلههای پایین منبر مینشینند و پیش از واعظ نوحهخوانی میکنند، اطلاق میشود.
مثل به دنبال کسی سخن گفتن، همراهی به سود یا زیان مخاطب، توضیح دادن یا تفسیر کردن سخن افراد، مداخله در حرف دیگران و پر حرفی اشاره دارد؛ برای مثال میگویند: «واقعا زن و شوهر خوب به هم میآیند؛ زن که میگوید، شوهر هم پامنبریاش را میکند.»
علم معرف هیئت ها، مسجدها و حسینیهها است و نشان عزاداری و مصیبت شمرده میشود. سینهزنی هم پای علم، انجام میگردد و هم از حادثه و مصیبت خبر میدهد. بنابراین،”بی علم سینه زدن” به معنای از اصل قضیه بیخبر بودن و ندانسته خود را داخل معرکه کردن است.
در حکومت بیگلر بیگی، کولیها را به زور در مراسم عزاداری و سینهزنی عاشورا حاضر میکردند. چنان که نوشتهاند جوانها را به زور وارد دستههای عزاداری میکردند و با وارد کردن ضربات چوب به گفتن«یا حسین» وامیداشتند. این مثل بر وجود زور و استبداد اشاره دارد و بیگلر به جای تازیانه به کار رفته است.
عاشورا در فرهنگ مردم(ضربالمثلها)/مؤلف: محمدعلی عارفیراد
تبیان