0

اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم
جمعه 16 مهر 1395  5:32 PM

یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی

که به این سینه مجروح تو با پا نزنی

ذکر لا حول ولا از دو لبش می بارد

با چنین نیزه سر سخت به لبها نزنی

عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ

می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی

نیزه ات را که زدی باز کشیدی بیرون

می زنی باز دوباره شود ایا نزنی

نیزه ات را که زدی باز نمی شد حالا

ساقه نیزه خونین شده زرا تا نزنی

من از این وادی خون زنده نباید بروم

شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی

دست و دل باز شو ای دست بیا کاری کن

فرصت خوب پریدن شده درجا نزنی

                                                     علیرضا لک

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها