پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
سه شنبه 4 آبان 1395 11:21 PM
بابا ببین حالا شدم من دختری که ...
مویش سپید است و ندارد معجری که ...
از عمه زینب موی خود مخفی نماید
اما تو هم امشب رسیدی با سری که ...
مثل دل خونی من آتش گرفته ست
با ابروی زخمی و با چشم تری که ...
در پشت ابر گریه ناپیداست یعنی
بابا تو هم چون عمه بر این باوری که...
در بین زهراهای تو زهراترینم
با صورت زخمی و دست لاغری که ...
از زهر چشم تازیانه سر به زیر است
سر بسته می گویم شدم نیلوفری که ...
باید نگویی گوشواره کو عزیزم
تا که نپرسم من هم از انگشتری که ...
سید محمد جوادی