پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
جمعه 30 مهر 1395 11:44 PM
بابای من...
ای از سـفر برگشـته بابا ، پیکرت کو ؟
سـیمرغ قاف عاشـقی بال و پرت کو ؟
بـر روی شــاخ نیـزه ها گل کرده بودی
حـالا که پـائین آمدی برگ و برت کو ؟
از من نمی پرسی چه شد این چند روزه ؟
از من نمی پرسی نشـاط دخترت کو ؟
آوای قـــرآن خـواندنت لالای ام بود
قربان قرآن خواندن تو ، حنجرت کو ؟
لب های من مثـل لبت دارد ترک ها
با این لب عطشان بگو آب آورت کو ؟
کاری ندارم که چه شد موی سر من
اما بگو بـابـای من موی ســرت کو ؟
می گفت عمه با عمامه رفته بودی
حـالا بگو عمـامه ی پیغمبــرت کو ؟
بـابـا ، سراغ از گوشـوار من نگیری!
من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو ؟
این چند روزه هر کسی سوی من آمد
فریاد می زد خارجی پس زیورت کو ؟
بعد از غروب واقعه همبـازی ام نیست
خیلی دلم تنگش شده ، پس اصغرت کو ؟
آن شب که افتادم ز نـاقه بر روی خاک
حوریه ای دیدم شبیـه مادرت ، کو (که او)
با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت
می گفت ای دردانه ی من ، معجرت کو ؟
دیگر بس است این غصه ها آخر ندارد
من را ببــر ، گــر چه کبــوتر پر ندارد
مصطفی هاشمی نسب