پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
جمعه 30 مهر 1395 11:36 PM
اشعار شهادت حضرت رقیه(س)
به لبانم سخن نمی آید
به پرم سوختن نمی آید
من سر شانه ی عمو بودم
پس دویدن به من نمی آید
مثل زهرا به دخترت بابا
قد خمیده شدن نمی آید
بس که لاغر شدم پدر دیگر
به تنم پیرهن نمی آید
بدنت شکل تازه ای دارد
به سرت آن بدن نمی آید
از زمانی که بی کفن شده ای
به من اصلا کفن نمی آید
از روی ناقه تا زمین خوردم
عمه جانم نبود میمردم
غصه ای را که بغض پهنان کرد
آهِ سینه شبی نمایان کرد
چنگ زد هرکسی به گیسویم
گیسویم را همو پریشان کرد
هر که جامانده بود در کوچه
عوضش شام خوب جبران کرد
میشناسم زنی که من را زد
عمه او را خودش مسلمان کرد
مردم آن لحظه ای که نامردی
صحبت از خیزران و دندان کرد
به سر نیزه ای عمویم بود
دیدنش باز آرزویم بود
ای پدر کاش غصه سر میشد
شام زجر آورم سحر میشد
عمه ام را چقدر زحمت داد
گیسوانی که شعله ور میشد
گریه ام هرچقدر شدت داشت
شدت ضربه بیشتر میشد
لحظه هایی که سنگ می بارید
عمه جانم خودش سپر میشد
عمو عباس را خجالت داد
سنگ هایی که درد سر میشد
میروم چشم غصه می بارد
عمه ام را خدا نگهدار