پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
جمعه 30 مهر 1395 11:31 PM
بابای خوبم حسین...
اومدی از سفر دور بابایی
به کنار منه رنجور بابایی
گوشه ی ویرونه مون خوش اومدی
شد خرابه پر از نور بابای
بدنم خسته و سرده بابایی
سینه ی من پُر درده بابایی
عمه میگفت که بابات رفته سفر
اون دیگه برنمیگرده بابایی
بابا جون شهرمدینه یادته
غمای مونده تو سینه یادته
قصه ی غریبی و غصه و غم
اون دلای ه پر کینه یادته
اون شبای ه پر احساس یادته
تو بقیع عطر گل یاس یادته
عمه از غربت مادرت میگفت
گریه های ه عمو عباس یادته
آدمای بی ترحم یادته
کوچه و آتیش و هیزوم یادته
عمه گفتش گل یاس افتاده بود
زیر دست و پای ه مردم یادته
حیدر و دلی پریشون یادته
مادر و سینه ی پر خون یادته
چادر ه خاکی و صورت کبود
سیلی و دستای ملعون یادته
بابایی منم چشام نیلی شده
صورتم قربونی ه سیلی شده
روی ه موهام خون نشسته بابایی
بی حیا دستام و بسته بابایی
نگا کن شبیه مادرت شدم
سینه ی منم شکسته بابایی
امید عرفانی