پاسخ به:اشعار روز چهارم محرم؛ دو طفلان حضرت زینب(س)
پنج شنبه 15 مهر 1395 10:31 AM
وقتي كسي ز جان خودش دست ميكشد
از هستي و جهان خودش دست ميكشد
وقتي كه آفتاب دلش ميكندغروب
از ماه آسمان خودش دست ميكشد
يادش ميان خلق خدا ميشود عزيز
هر كس كه از نشان خودش دست ميكشد
وقتي كه صحبت ازغم و داغ حسين شد
زينب ز كودكان خودش دست ميكشد
يك بار رو زدم به تو اينگونه تا مكن
سهميه ي مرا تو از اين غم جدا مكن
اينان در آسمان بلندت كبوترند
نام تو ميبرندبه هرجا كه ميپرند
شرمنده ام كه بيشتر از اين نداشتم
اين كودكان تمامي هستي خواهرند
در قلبشان عزاي جوانت گرفته اند
در راه تو فدايي وقربان اصغرند
شمشيرشان ميان كمر برق ميزند
شاگرد درس رزم علمدار لشكرند
خون علي ميان رگ اين دو كودك است
جنگاوري اين دو به زهرا قسم تك است
زينب بيا ببين چقدر قد كشيده اند
از بس كه پابه صفحه ي صحرا كشيده اند
دشمن هنوز دركف اين كودكان توست
تكبير اهل عرش پي حيدران توست
در اين زمان كم چقدر زخم خورده اند
ازسر بگيرتا به كمر زخم خورده اند
اي مادرشهيد كه نذرت اداشده
درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده
ازخيمه ها بيا و ببين بي پسر شدي
مثل من حسين تو از هر نظر شدي
(محمد حسن بیات لو)