پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم
چهارشنبه 14 مهر 1395 5:05 PM
ورود کاروان به كربلا
شد زمین و زمان همه درهَم
كربلا چون قدوم دلبر دید
نینوا از مهابتِ سلطان
زیر پای حسین می لرزید
پا ز مركب چو بر زمین بگذاشت
می زد از آسمان فرشته صَلا
آیه ای بر امام نازل شد
قل اعوذ برب كرب و بلا
چه شد ای مركبِ زبان بسته ؟!
كه قدم از قدم نَه برداری ؟
گوشه ی دیده ات چرا خیس است؟
مگر از كربلا خبر داری؟
پیشِ قدِّ رسای ساقی بود
نخل ها سر فرود آوردند
كودكان در برِ عمو عباس
مَشك ها، هر چه بود آوردند
قول دادند، موج های فرات
كه كسی تشنه لب نمی ماند
خارها هم به ساربان گفتند
هیچ طفلی عقب نمی ماند
غیرتِ كودكانه را بنگر
گریه ها گریه های نوزاد است
حیرتِ ماورا را بنگر
خنده ها خنده های صیاد است
روی دستِ تمام دخترها
عمه كارِ بهانه ای می داد
با زبان اشاره غم ها را
ردّ پایی، نشانه ای می داد
گفت با خویش زیر لب زینب
این زمین را چه جور می بینی؟
ناگهان زد صدا: برادر جان!
نیزه ها را ز دور می بینی؟
دارد از گوشه گوشۀ میدان
دسته دسته سپاه می آید
نكند این چنین كه می بینم
خبر از قتلگاه می آید
این همه لشگر از كجا آمد؟
پس چه شد وعده های مهمانی؟
باغ هاشان چه میوه ها داده!
سفره هاشان پُر از پریشانی!
كوله هاشان چرا پر از تیر است؟
بارهاشان چرا پر از سنگ است؟
می شود تا مدینه برگردیم؟
دلِ من بهر مادرم تنگ است؟