شاید به اندازهی ۲۴ پرهیجان نباشد، شاید قهرمان داستان، درشتاندامتر و سالخوردهتر از یک پلیس تر و فرز و بزنبهادر باشد؛ اما برای من هیچ چیز دیگری جایش را نمیگیرد. «ناوارو» از سال ۱۹۸۹ کلید خورد و تا سال ۲۰۰۶ در فرانسه پخش میشد که سالها قبل از شبکهی یک بهصورت نامنظم کارهای سال ۸۹ تا ۹۵ به نمایش در آمد.
ناوارو (روژه هانن)، که نام کوچکش تنها در یک قسمت و در یک دیالوگ مطرح میشود (و نباید آن را فاش کنی، فقط طرفدارهای او حق دانستنش را دارند)، کمیسر پلیسی است در اواسط دههی پنجم زندگیش، او دختر کوچک و قشنگی به نام یولاند (امانوئل بوآدرون) دارد که حاصل عشق او و همسری است که عاشقش بوده اما زن بیخبر ترکش کرد. ناوارو با گروهی ۴ نفره کار میکند، اوکلن (کریستین روث) که خانوادهای ندارد و اگر دستش برسد از مصاحبت با زنان لذت میبرد و بددهان و بزنبهادر است، بنماری (ژاک مارتیال)، یک سیاهپوست مهاجر است که همسر و فرزند دارد و علیرغم قویهیکل بودن، معمولاً آرام است. بلومه (دنیل ریاله) یک پسر مادر ذلیل که هر بار با دختری آشنا میشود، مادرش بامبولی در میآورد، با اوکلن جور است و اوکلن هم گهگاه دربارهی زنان سر به سرش میگذارد، ساده است و حرف همه را باور میکند و تمام دستوارات ناوارو را بی چون و چرا انجام میدهد. بارادا (سام کارمان) بعد از ناوارو باهوشترین فرد گروه است، بسیار جدی، منضبط و درونگراست و تنها کسی است که اگر خواستهی ناوارو را قانونی نداند جرئت می کند مقابلش بایستد. بارادا در سال ۹۵ خودش کمیسر میشود و داستان را ترک می کند، از آنوقت بورلی (ژانکلود کارون) وارد داستان میشود. او در تصادف اتومبیلی که راننده خودش بود، دختر کوچکش را از دست میدهد، الکلی میشود و از پلیس اخراج میشود، اما در پروندهای ناوارو او را به خود میآورد و او را به نیروی پلیس بر میگرداند. ناوارو و گروهش ظاهراً تحت نظر سر کمیسر والتز (موریس وودو) کار میکنند که هرگز زورش به ناوارو نمیرسد. آنها هربار با پروندههای گوناگون قتل، تجاوز و سرقت سر و کار دارند.
ناوارو از آن آدم هایی است که خودش قانون است، هوای ضعفا را دارد، از امضای حکم تخلیهی فقرا هرگز حق مزد دریافت نمیکند، خلافکاران خردهپا را گاهی کنار میگذارد تا با جنایتکاران و سرمنشاهای فساد بجنگد و کلی دشمن دارد، شاید مسخره باشد و حتی همکارانش به او بخندند ولی فقط بخاطر حفظ شرافتهای انسانی پلیس شده و عزیزترین چیزش در دنیا دخترش است. حواسش به همکارانش هست و زیردستانش همگی دوستش دارند.
نکتهی خیلی جالب دربارهی این سریال، دربارهی یکی از بازیگرانش هست. سام کارمان (بارادا). او متولد پورتسعید در مصر است و بیشتر بهعنوان یک کارگردان در فرانسه شهرت دارد و جوایز معتبری را در کارنامه دارد، در همان سالها برندهی جایزهی اسکار برای بهترین فیلم کوتاه در سال ۹۳ و جایزهی جشنوارهی کن در همین زمینه در سال ۹۲ را برای فیلم ۸ دقیقهای Omnibus برنده شد. او در این فیلم از سه تا از همبازیهایش در «ناوارو» استفاده کرد، دنیل ریاله، ژاک مارتیال و کریستین روث.
روژه هانن، که داماد رئیسجمهور اسبق فرانسه، فرانسوا میتران، است از حامیان سارکوزی به شمار میرود. این سریال با کارگردانان مختلفی تهیه شده، با اینحال اغلب فیلمنامهها کار تیتو تاپن است. شوخیها و شخصیتپردازیهای فیلم بسیار عالی است، بازیها خیلی خوبند و موسیقی فیلم که اثر ژانیک تاپ و سرژ پراتونه است، برای نسل ما بسیار بهیاد ماندنی است.
در نهایت، یک سپاسگذاری بزرگ میماند از کسی که مدتهاست دنبال فرصتی هستم که از او تشکر کنم. و این سپاس، از آن آقای «بهرام زند» است، کسی که به گوش من زیباترین صدای تمام دنیا را دارد! اصلاً خود قبول گویندگی نقش از سوی او، یعنی کار سطح بالایی را شاهد خواهیم بود، ما به او مدیونیم، بخاطر دوبلهی زیبایش برای ناوارو، شرلوک هلمز و خون به پا خواهد شد، همیشه میتوان شنید که او با تمام عشق و علاقهاش در اتاق دوبله حاضر است و کاری ارائه می دهد که بهتر از آن ممکن نیست. گفته میشود که او در حال دوبلهی سریال معروف House MD است. همچنین کار «حسین باغی» برای بارادا که صدای ثابت تبلیغات و خاطرات خوب کودکی (چهار دست در «نیکو و نیک»، کایکو در «میتیکومون» و ریگودون در «دور دنیا در ۸۰ روز») است بسیار شنیدنی است. محمد عبادی (اوکلن) و شروین قطعهای (بلومه) هم دوبلههای خیلی خوبی انجام دادهاند. همهی اینها دلایل خوبی است که دوباره به تماشای ناوارو بنشینم، چون برای من معنای واقعی نوستالژی سالهای نوجوانی است. شما چه؟