شبهه 10 : چه شد که آتش بس شد ؟
پنج شنبه 18 آذر 1395 7:12 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
1 - پس از شهادت اميرالمؤمنين ، امام حسن (ع) ، عهده دار خلافت اسلامی و امامت مسلمانان گرديد .
2ـ در اين زمان معاويه دستور داد نامه هايي برای بزرگان عرب و رؤسای قبايل و سرشناسان شهرها بنويسند و بارشوه های کلان و پست های حکومتی ، آنان را از امام حسن جدا و در زمره پيروان خويش درآورد . او پس از مدتی با فراهم کردن لشگری از مردم شام ، تجاوز به قلب سرزمين های اسلامی را آغاز کرد .
3ـ امام حسن (ع) نيز برای مقابله با آن توانست با سپاهی متشکل از 20 هزار نفر راهی ميدان جنگ شود .
4ـ حال برای روشن شدن وضعيت سوق الجيشی سپاه امام حسن به بررسی بيشتری در مورد آن می پردازيم . در يک ديد کلی می توان گروه های حاضر در سپاه امام را به هفت دسته بزرگ تقسيم کرد .
5ـ يکی از گروه های تشکيل دهنده سپاه خوارج بود ، اين گروه با هردو طرف دشمن بودند ولی چون معاويه را فردی قدرتمند و امام حسن را ضعيف تر از او می پنداشتند ، تصميم گرفتند که به جبهه امام حسن (ع) پيوسته تا با تقويت آن ، معاويه را شکست دهند , سپس امام را نيز بکشند .
6ـ از ديگر گروه های سياسی گونه باند اموی بود . عناصر اين باند از طرفداران و وابستگان معاويه بودند ، معاويه با برخی از آن ها در خفا قراردادی بست و آن ها با اعلام وفاداری به معاويه ، او را به حرکت به سوی کوفه شويق کرده و تضمين دادند هرگاه سپاه او به اردوگاه امام نزديک شود ، آن حضرت را دست بسته تسليم کنند و يا ناگهان او رابکشند .
7ـ يکی ديگر از گروه ها پيروان رؤسای قبایل بودند . اين گروه تعداد فراوان تری داشت و به علت اطاعت کورکورانه از رؤسای خود ، خطرشان بيشتر بود .
8ـ از ديگر گروه های قدرتمند ، گروه « الحمراء » بود . اينان مردانی جنگی بودند که در برابر پول به هر جنايتی تن در می دادند .
9ـ از ديگر سست عنصران سپاه ، گروه آزمندان بودند که برای کسب غنايم می جنگيدند .
10ـ گروهی ديگر از فرومايگان سپاه ، شکاک ها نام داشتند و پيوسته در حال ترديد و دودلی به سر می بردند .
11ـ و گروه آخر ، شيعيان بودند که از تعداد کمتری نسبت به ساير گروه ها برخوردار بود .
12ـ سپاه امام حسن (ع) از نظر استقرار نيروها نيز به دو دسته تقسيم می شد . دسته اول شامل 8هزار نفر بود که به همراهی امام در جبهه مدائن موضع گرفتند و دسته دوم شامل 12 هزار نفر به فرماندهی عبيدالله بن عباس به عنوان سپاه پيشرو در مسکن روياروی نيروهای شامی موضع گرفتند .
13ـ با استقرار عبيدالله بن زياد در مسکن ، معاويه پيکی نزدش فرستاد و با پيشنهاد فرماندهی و پول کافی او را تطميع کرد . عبيدالله فريفته ی
هدايا و وعده هايش شد و شبانه به همراه هشت هزار نفر از نيروهای خود به معاويه پيوست و با اين عمل ، وحدت اردوگاه امام را از هم پاشيد و سپاه پيشرو به چهار هزار نفر تقليل يافت .
14ـ در سياست های نظامی امروز ، ارزش هر فرد دارای روحيه 3 برابر نيروهای عادی است . با اين حساب ، نسبت سپاه مسکن به سپاه شام که از 60 هزار نيروی تازه نفس تشکيل می شد ، برابر 1 به 45 بود و حتی با پيوستن سپاه مدائن اين نسبت به 1 به 15 می رسيد .
15ـ از طرف ديگر ، امام حسن (ع) با حربه های فريب کارانه ی معاويه مواجه بود که هيچ عملی در مقابل سياست های حق به جانبش که خود را صحابی و کاتب وحی کمعرفی می کرد ، نتيجه بخش نبود ، حتی معاويه با پيش دستی در پيشنهاد صلح ، سعی کرد که خود را فردی مصلح جلوه دهد و به ظاهر ، حکومت را از راه قانونی اش به دست آورد .
16ـ امام با مشاهده ی چنين وضعی ، در مورد صلح يا ادامه ی جنگ از مردم نظرخواهی کرد و از هر سوی لشگر فريادی هماهنگ بلند شد که « ما خواهان بقا و زندگی هستيم » اين هماهنگی به قدری بود که آن سال را سال اجماع نام گذاری کردند ، زيرا همه مسلمين به آن رضايت دادند .
17ـ به طور کلی ، دلايل پذيرفتن صلح از جانب امام حسن (ع) را می توان به صورت خلاصه چنين بيان کرد : وجود دشمن غداری چون معاويه ، افشای چهره ی واقعی معاويه و بيداری افکار عمومی برای برپاطي انقلاب ، پيمان شکنی فرماندهان لشگر و پيوست نشان به معاويه ، کمی عدد سپاهيان ، شورش در سپاه باقيمانده ی امام و غارت اردوگاه ، قدرت و کثرت ارتش شام ، جواب مثبت سپاهيان به صلح ، حفظ جان اندک شيعيان باقيمانده برای حفظ اسلام ، جلوگيری از شهادت امام حسين (ع) و نافرجام نماندن قيام عاشورا و عمل به وظايف الهی که از قبل برايش تدوين شده بود را نام برد .
18ـ پس از عقد قرارداد صلح ، معاويه به مسجد کوفه آمد و بر فراز منبر گفت : « ای مردم کوفه ! می پنداريد به خاطر نماز و زکات و حج با شما جنگيدم ؟ با آن که می دانستم شما اين همه را به جای می آورد . من بدين جهت به نبرد شما آمدم تا بر شما حکمرانی کنم ، آگاه باشيد هر عهدی که بستم زير اين دو پای من است .
19ـ وقتی معاويه شروطی را که توافق شده بود زير پا گذاشت ، امام با انديشه ی پيمان شکنی موافقت نکرد ، زيرا هرچه چهره معاويه برای امت اسلامی در آن دوران نمايان تر می شد ، امام به هدف خود ، که قيام عمومی بر ضد سلطنت معاويه بود نزديک تر می شد .
20ـ بعد از شهادت امام حسن (ع) ، امام حسين (ع) نيز به مدت 10 سال در زمان حکومت معاويه در پيروی از سياست های برادر ، هرگز سر به مخافت برنداشت ، زيرا می دانست که مرگ در چنين وضعی کم ترين سودی را به اسلام نخواهد بخشيد .
21ـ حال ، طاعنان هرچه می خواهند بگويند ، بگذار حسن،پسر رسول خدا , همان مخلوقی باشد که خدا او را برای صلح ذخيره کرده نه برای جنگ ، و برای مسالمت آفريده نه برای مخاصمت ، بگذار اين همان نهالی باشد که خدا او را برای مسلمانان در زمين نشانده نه برای خود او ، و برای دين تربيت کرده نه برای سلطنت ، بگذار سهم او ازاين ماجرا ، باقی و ابدی باشد نه زودگذر و آنی ، و در آن نشأت دائمی باشد نه لذت اين جهان فانی ، و از لطف و رحمت خدا باشد ، نه از دست مردم .
22ـ بگذار معاويه با او دشمنی کند ، عبيدالله بن زياد بدو خيانت ورزد و کوفه از ياری و همراهی وی سرباز زند و او را تنها گذارند ، اما آن چه هرگز او را تنها نخواهد گذاشت ، آن نسب کرامتوار و آن امامت و پيشوایی مفترض الطاعة و بالاخره ، آن مودّت و محبتی است که خدا مردم را بدان امر کرده است .
اثر صلح حسن نهضت عاشورا بود
امتی را نبود راهبری بهتر ازاين
زنده شد باز از اين صلح موقت اسلام
نيست در حسن سياست هنری هتر ازاين
والسلام