0

اشعار عید غدیر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:21 AM

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

چونكه احمد كعبه را بدرود گفت

با خدایش آنچه در دل بود گفت

كای خدا این آخرین حجِّ من است

كاروان آماده ی كوچیدن است

عمر من بگذشت یا رب با شتاب

بر لب بام است دیگر آفتاب

چرخ عمرم را زمان فرسوده كرد

با اجل كی می توان كردن نبرد

شد مرا در این بیابان رهنمون

جذبه ی: «اِنّا اِلیه راجعون»

گشت پایان عمرم و، باقیست كار

كی شود امر ولایت آشكار

گر چه می دانم علی باشد امام

او بود لایق برای این مقام

لیك خواهم بر ملا گردد سخن

تا بداند پیر و برنا، مرد و زن

خود تو دانی ای خدای مهربان

كی توانم گفت این راز نهان

چونكه بسیار است بدخواه علی

گر نباشد از تو وحیِ مُنزلی

ترسم از آن فتنه ها گردد عیان

آید آخر پایِ تُهمت در میان

دور می شد احمد از بیت الحرام

با نگاهی پر ز عشق و احترام

جای دارد اشك ریزد آسمان

در وداعِ آتشینِ عاشقان

بود طوفانی، دلِ آگاهِ او

گرد غم بگرفته رویِ ماهِ او

ناله چون می كرد زنگ كاروان

حلقه می زد اشك او بر دیدگان

در غدیر خم كه نام بركه ای است

داد احمد را، خدا فرمان ایست

كای نبی اینجا غدیر خُم بود

آب آن هر قطره یك قُلزم بود

شاهراه كشور جان است این

پایگاه علم و ایمان است این

چارراه حادثات عالم است

جلوه گاه نور اسم اعظم است

شهر علم مصطفی را هست باب

نور دل می بخشد اینجا آفتاب

از حرورش، جان دشمن سوخته

عاشقان را دل ز مهر افروخته

سایه اش، آرام بخش رهروان

از نسیمش، تازه می گردد روان

همچو دریا بی كران است این غدیر

نیست موج فیضِ آن پایان پذیر

باشد اینجا مقصد پیغمبران

كوی دانشگاه نسل هر زمان

وقت ابلاغ است «بَلِّغْ» یا رسول

تا شود سعی تو پیش ما قبول

همرهان را خواند احمد با شعف

رفتگان باز آمدند از هر طرف

از جهاز اشتران كاروان

منبری برساختندش در میان

گِرد آن پیغمبر والاتبار

اجتماعی شد فزون از صد هزار

پس نبی بر اوج منبر پا نهاد

مرتضی را در كنارش جای داد

دست او بگرفت و كرد او را بلند

بر سر دستش، نبیّ ارجمند

شد قیامت از قِران مهر و ماه

مهر می شد با مه اینجا اشتباه

چون علی خود نفْس پیغمبر بود

هر یكی در جای آن دیگر بود

چون امانت عرضه شد بر خاكیان

شد «یداله فوق ایدیهم» عیان

جمله آیات خدا تأویل شد

از ولایت علم و دین تكمیل شد

پس پیمبر «وال من والاه» گفت

بار الها «عاد من عاداه» گفت

گفت: یا رب دوستانش دوست دار

بار الها دشمنش دشمن شمار

بار الها، یار او را یار شو

هركه خواهد خواریش، گو، خوار شو

گفت: هر كس را كه من هستم ولیّ

هست بعد از من ولیِّ او علی

حیدر است این، باب علم احمد است

بی گمان فاروق هر نیك و بد است

سِرّ حق، صدیقِ اكبر، منصبش

صرفِ راه حق شده روز و شبش

یار قرآن، دشمن گردن كشان

«لا فتی الا علی» او را نشان

حیدر است این، شهسوار كارزار

تیغ او: «لا سیف الا ذوالفقار»

حیدر است این، آنكه بتها را شكست

دست هر چه دشمن حق بود، بست

زادگاهش، قبله گاه مسلمین

خاك پایش سرمه ی اهل یقین

حیدر است این، حامل ام الكتاب

او بود ماه و، منم چون آفتاب

آیت تطهیر او را آبروست

«عروة الوثقی» كه حق گوید هموست

ساقی كوثر همو باشد یقین

نیست غیر از او: امیرالمؤمنین

چون كنم با اهل این دنیا وداع

پس به گِرد او نمائید اجتماع

قلب خویش از نورِ او روشن كنید

پیروی از جانشینِ من كنید

چون كه وقت گفتن تبریك شد

روز در چشم عدو تاریك شد

بر زبان می راند: به به یا علی

بر من و بر مؤمنان گشتی ولیّ

در نهان امّا گریبان می درید

كینه ها در سینه اش می پرورید

عاشقان سرمست در این عید خم

از مِی: «اَلْیوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ»

در كتاب بی نظیر «الغدیر»

نكته ها یابی از این امر خطیر

از «امینی» عالِمِ شیرین بیان

طبع من الهام می گیرد (حسان)

 

حبیب الله چایچیان(حسان)

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها