0

اشعار عید غدیر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:15 AM

عید غدیر

 

غزلی آب دار بنویسم 

 از صفای بهار بنویسم

نذر چشمان حضرت ساقی

از می و میگسار بنویسم

مثل خورشید ماه را باید

 خارج از هر مدار بنویسم

قصد کردم به دور خانه ی تو

حاجیان را خمار بنویسم

مثل میثم  "علی مع الحق" را

همه شب پای دار بنویسم 

عوض «زلف یار» هم باید

دم به دم ذوالفقار بنویسم

باید اصلا اوائل قرآن

بیتی از شهریار بنویسم

این "علی ای همای رحمت" را

با دلی بی قرار بنویسم 

یاعلی را اگر به مکه روم 

وسط آن شیار بنویسم

مثل علامه ی امینی تو

 مصحفی ماندگار بنویسم 

دم علّامه مجلسی هم گرم

روز و شب از بحار بنویسم

همه علامه های دین مست اند 

مست نهج البلاغه ات هستند 

 حضرت حق چه دلپذیر نوشت

تا که ما را به تو اسیر نوشت 

نوکران تو را همه آقا 

دشمنت را ولی حقیر نوشت 

ما که هیچ از نخست فاطمه را

در کنار تو هم مسیر نوشت 

بر سه جلدم به عشق تو پدرم

قبل اسمم أناالفقیر نوشت

مادرم روی سینه ام هرشب 

صد و ده بار یا امیر نوشت

به امید شفاعتت مولا!

شافعی نیز از غدیر نوشت

شرح حال تو را حماسه سرا 

شیر سر تا به پا دلیر نوشت

به فنا رفت عمر شاعری اش

از شما هرکسی که دیر نوشت

کمکم کن که از تو بنویسم

به همانگونه که "صغیر" نوشت

فارغ از شور و شادی وشعفم 

تا خمار زیارت نجفم

یاد "الهاکم التکاثر"کن 

نهی از نخوت و تکبر کن 

ولی آقا تو با حسین و حسن 

به زمین و زمان تفاخر کن

"انا اول …"فقط بخوان کافی ست

همه را غرق در تحیر کن

التماس مرا جواب بده

دامنم را فقط خودت پر کن

از سر سفره ات اگر رفتم

نان من را همیشه آجر کن

پیش پای تو دست و پا بزنم 

زیر ایوان طلا، تصور کن

مثل اشعار نیر و دعبل 

غزل سنگی مرا در کن 

چای سنگین...نجف...مسیر حرم

مست مستم، دوباره زد به سرم

 

علیرضا خاکساری

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها