پاسخ به:اشعار عید غدیر
سه شنبه 30 شهریور 1395 12:05 AM
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلوده ای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاك راه ابوترابم من
من خرابم شراب می خواهم
تشنه ی باده ی ابوالحسنم
می نخورده جداشدم ازخود
وای اگر که پیاله ای بزنم
دل آواره كرده بیتوته...
گوشه ای ازحریم شیرخدا
تا خدا می برد مرا امشب
یك نگاه رحیم شیرخدا
هاتفی بیخ گوش من... می گفت:
كه نجف مركز بهشت خداست
همه ی چرخ و نه فلك با یك...
چرخش چشم مرتضی بر پاست
چه كسی می رسد به فریادم
در سرم پر شده هوای نجف
این كُنتَ؟ حبیبنا الغوث
صاحب قبّه ی طلای نجف
***
باز بر مصطفی سفیرآمد
ای سفیرخدا دلت آرام!
امرشد...یا نبینّا... بلّغ...
تا رسانی وظیفه را انجام
جبرئیل امین غریق نوا
مژده مژده بده رسول اله
روی منبر بگو خدا گفته...
شیریزدان شده ولی الله
دست حیدر به دست پیغمبر
دست هردو میان دست خدا
و یدالله فوق ایدیهم...
جلوه كرده بعینه دراینجا
حاجیان گردكعبه و دلبر
پا نهاده میان جمعیت
با دلی مطمئن درآنجا داد
مرتضی رانشان جمعیت
با صدای بلند می فرمود
این بود امر حیّ دادارم
كه علی می شود به او مولا
هر كه را من ولی و دلدارم
برلبش خنده ای رسید... و خواند
این دعا را كه وال من والاه
اشكی آمد ز گوشه ی چشمش
كرد نفرین كه عاد من عاداه
بحث حب علی و اولادش
مطلب منبر پیمبر بود
نفراولی كه عاشق شد
فاطمه دختر پیمبر بود
فاطمه كوثر رسول خدا
اولین شیعه ی نگاه علی
جز خداوند عالی اعلی
همه در سایه ی پناه علی
حضرت عشق! حضرت مولا
سر نهادن به پای تو عشق است
نیش تو نوش و درد تو درمان
هم جفا هم وفای تو عشق است
منِ ازپا فتاده را امشب
دست بالا ببردعایی كن
خسته ام از همه ز خود بیزار
ای خدایی مرا خدایی كن
بسمل زیر پای تو دل من
با نگاهی بكش خلاصم كن
چشم تو چشمه ی عطای خدا
نظری سوی التماسم كن
یا امیری و صاحب امری
كی نگه می كنی به احوالم
سیّدی یا محول الاحوال
فاطمی كن تمام اعمالم
تو مراد تبارك اللّهی
احسن الخالقین برای تو بود
خاتم الانبیا محمد هم...
یکسره غرق در ولای تو بود
طالب دیدن رخت هستم
كعبه ی فاطمه ابوالزینب
اهل لاهوت والهِ لحنت
چون شوی غرق نغمه ی یارب
پسرت یا علی ابوالفضل است
دخترت مادر مصیبت ها
یاور بیكسان! گل توچه كرد...!؟
در دل لشگرمصیبت ها
ای نگاه تو جاری رحمت
مهرخود را به دل نما نازل
ای تجلّی واقعی خدا
دمی ازجلوه ات ابوفاضل
من غلام توأم ابوالسادات
نوكر بی نوای فرزندت
همه ی زندگی من!... بنگر
زنده ام درهوای فرزندت
ای تمام امید ختم رسل
كاشف الكرب مصطفی حیدر
همه جا فاطمه صدا می زد
انت مولای مرتضی حیدر
خسته ی جستجوی توآدم
بنده ی مبتلای تو ادریس
گر كند برمقام تو اقرار...
می شود عاقبت به خیر ابلیس!
روی موج بلند دریاها
نام تو بادبان كشتی نوح
شب قدر تمامی اعصار!
و تنزّل، الیک حضرت روح
طالب تو مقام ابراهیم
در طواف تو هجراسماعیل
تشنه ی دیدن رخت زمزم
مُحرم خانه ی تو جبرائیل
حافظ جان موسی عمران!
تو مناجات یاد او دادی
به خدا كه به انبیاء عظام
با ولای خود... آبرو دادی!
ای نوای خلیل درآتش
وی دعای مسیح، وقت شفا
دركنارمزارتو بودن...
شأن تنزیل جنت الااعلی
مست چشمان تو دل یوسف
دیده گریان هجرتو یعقوب
متوسل به نام تو موسی
مات و حیران صبرتو ایوب
در فراق تو حضرت داود
پاره كرده سحرگریبان ها
ای گدای نگین حلقه ی تو
در نماز شبت... سلیمان ها
سر نهاده به پای توالیاس
خضر بوسه زند به دست تو
یونس از یاد تو مدد می جست
كهفیان بیقرار و مست تو
زكریّا میان محرابِ
طاق ابروی تو دعا می كرد
لحظه ی سر بریدنش یحیی
پیش پایت خدا خدا می كرد
برده مهر تو هوش سلمان را
عاشق واقعی تو عمّار
مالك قلب مالك اشتر
سر به دارتو میثم تمّار
ای مقید به شرع تو مقداد
كشته ی بی كسی تو بوذر
شیعه ی تو علی همینانند
من كجا خاك خانه ی قنبر!
ای غزل خوان چشم تو حافظ...
در به در بهر دیدنت سعدی
مولوی خودكشی كند ز غمت!
قنبرت می زند صدا... بعدی!
خواهم ازحق دمی تماشایت
ای كه گفتی" و من یمت یرنی "
العجل یا اجل كه منتظرم
می زنم نعره سیّدی ارنی
مجتبی روشن روان