پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)
جمعه 19 شهریور 1395 10:15 AM
خاطراتش قشنگ و زيبا بود
عطر سيب و اقاقيا می داد
روزهای خوشش دگرگون شد
گذرش تا به کربلا افتاد
**
داغ هفتاد و دوشقایق را
بر سرشانه های خود حس کرد
رنج زنجیر و درد سلسله را
برمچ دست و پای خود حس کرد
**
روی آییـنه ي غروردلش
زیر باران سنگ چین افتاد
دید خورشید را که چندین بار
از سر نیزه بر زمین افتاد
**
گریه های رقیه را می دید
کوه فریاد در گلویش بود
محمل بازعمـه پشتِ سرش
سرعباس روبـرویش بود
**
دید از زیر نیزه ي جدش
بر زمین، قطره قطره خون می ریخت
دید در کوفه دشمن نامرد
سر او را به شاخه ای آویخت
**
کودکان چموش سنگ بدست
پای ناقه به جانش افتادند
مردمان حرامزاده شام
خارجی زاده اش لقب دادند
**
از سربام خاک و خاکـستر
نقل سر بود و فرش راهش بود
چشم ناپاک شهر را می دیـد
غم نـاموس در نگاهش بـود
**
غیرتش را به جوش آوردند
نیزه داران مستِ سکه پرست
چهره ي سرخ عمه را تا دید
مثـل عباس چـشم خـود را بست
شاعر : وحید قاسمی