Unbearable Lightness of Being
چهارشنبه 17 شهریور 1395 9:02 PM
He understood he was not born to live side by side with any woman and could be fully himself only as a bachelor. He tried to design his life in such a way that no woman could move in with a suitcase. That was why his flat had only the one bed.
After making love he had an uncontrollable craving to be by himself; waking in the middle of the night at the side of an alien body was distasteful to him, rising in the morning with an in-truder repellent; he had no desire to be overheard brushing his teeth in the bathroom.
💭 Unbearable Lightness of Being
⚫️ او تنها به صورت مجرد می توانست حقیقتا خودش باشد. بدین ترتیب با دقت بسیار می کوشید نظام زندگیش را به گونه ای تنظیم کند تا یک زن هرگز نتواند با چمدانی به خانه ی او بیاید و در آنجا سکنی گزیند. به همین دلیل هم فقط یک تختخواب در خانه داشت.
در لحظه ای که به دنبال عشق می آمد، تمایل شدیدی برای تنها ماندن احساس می کرد. برای او نامطبوع بود که در دل شب کنار آدم بیگانه ای بیدار شود، از بیداری صبحگاهی زوج ها نفرت داشت، میل نداشت کسی صدای مسواک کردن دندانهایش را بشنود.
🖊 ترجمه : از کتاب بار هستی، ترجمه ی دکتر پرویز همایون پور