موزه هنر دنور
یک شنبه 14 شهریور 1395 7:20 PM
موزه هنر دنور یکی از زیباترین و موفقترین آثار معمار لهستانی الاصل، دانیال لیبسکیند است که در نوع خودش شاهکار معماری محسوب میشود. با ما همراه باشد تا با این موزه هیجانانگیز و مردمی آشنا شوید.
میخواهم این مقاله را با یکی از جملات دانیال لیبسکیند طراح موفق موزه هنر دنور و پیش از آن موزه یهود برلین آغاز کنم که میگوید:
دیگر زمان معماری برای معماری مرده است. معماری برای مردم و در اختیار مردم است. تا جایی که میشود باید از زندگی مردم برآید تا برایشان معنی و مفهوم داشته باشد.
این چنین است که در موزه هنر دنور به تمامی، این جمله لیبسکیند دیده میشود.
طرح توسعه موزه هنر دنور (ساختمان فردریک سی همیلتون) در واقع گسترشی است بر ساختمان موجود موزه که توسط معمار ایتالیایی جیو پونتی طراحی شده بود. ساختمان جدید، محلی شد برای نمایش هنر مدرن و معاصر و همینطور مجموعهای از هنرهای آفریقایی و اقیانوسیه. ساختمان جدید حاصل یک سرمایهگذاری مشترک بین گروه معماران دیویس در همکاری با شرکت مورتنسن بود.
برای تکمیل چشمانداز بخش الحاقی، استودیو طراحی دانیل لیبسکیند با سایر تیمهای درگیر پروژه و کارفرما ارتباط نزدیکی برقرار کرد. نتیجه این کار و ارتباط نزدیک، ساختمانی است که به مشخصه فرهنگی اصلی دنور تبدیل شده و از زمان افتتاح خود هزاران نفر بازدیدکننده را به مجموعه موزه جذب کرده است.
دانیل لیبسکیند در سال ۱۹۴۶ در لهستان به دنیا آمد و در ۱۹۶۵ در سن ۱۹ سالگی به تبعیت آمریکا در آمد. او مدتی موسیقی خواند ولی آن را رها کرده و به تحصیل معماری روی آورد و در سال ۱۹۷۲ در رشته معماری فارغ التحصیل شد. در سال ۱۹۶۸ لیبسکیند به طور مختصر به عنوان کار آموز ریچاردمیر کار کرد. در سال ۱۹۷۲ او برای کار با پیترآیزنمن در انیستیتو معماری و مطالعه شهری استخدام شد؛ ولی او خیلی زود آنجا را ترک کرد. دانیل لیبسکیند همسر و شریک کاری آیندهاش را در کمپ ییدیش در ایالت شمالی نیویورک در سال ۱۹۶۶ دید. آنها چند سال بعد ازدواج کردند و به جای یک ماه عسل سنتی در سرتاسر آمریکا سفر کردند و از ساختمانهای فرانک لوید رایت در همکاری با اتحادیه کوپر دیدن کردند.
دانیل لیبسکیند آتیله معماریاش را در سال ۱۹۸۹ با همسرش نینا در بریلن تاسیس کرد. وی در ابتدا برای مدتی به عنوان متخصص نظریهپردازی در ارتباط با حرکت دیکانستراکشن به عنوان علاقه شخصیاش در توسعه طراحی از طریق فلسفه و موسیقی مطرح بود. همین امر موجب تصمیم اخیر آکادمی هنر و ادبیات آمریکا جهت اعطای جایزه معماری به وی شد.
دانیل لیبسکیند یک شخصیت بینالمللی در معماری است. او یک چهره مشهور در معرفی بحثهای جدید انتقادی در معماری است که کارهای او عمدتا شامل ساختمانهای موسسات بزرگ فرهنگی مثل موزهها ونمایشگاهها است. لیبسکیند در بسیاری از دانشگاههای سراسر دنیا تدریس کرده است. او مدتی در دانشگاه تورنتو به جای فرانک گهری بر کرسی استادی نشست و مدتی نیز در دانشگاههای کارلسروهه و پنسیلوانیا تدریس کرده است. لیبسکیند در حال حاضر یکی از اعضای آکادمی هنر و ادبیات اروپا است. کارهای او در گالریها ونمایشگاههای بزرگی در سراسر دنیا در معرض نمایش قرار داده شده است و کتابها و مقالات او به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
فرمهای تیتانیومی پوشش موزه هنر دنور ساختمان فردریک سی همیلتون در مرکز شهر به خاطر صاعقهزدگی منهدم شد. الحاقات موزه به وسیله استودیو دانیل لیبسکیند و در مشارکت با شرکت دیویس طراحی شده است. این ساختمان دارای صفحات اریب و گوشههای تیز داخل و خارج است.
هر چند بازدیدکنندگان موزه، راهشان را از طریق یک سری گالری می پیمایند، اما سکوهایی مشخصی برای هنرهای نمایشی وجود دارند که مسیر را جذابتر میکند و حتی زمانی که هندسه شکسته و گوشهدار در کار درگیر باشد، باز هم مخاطب جذب میشود. تضاد نمایش در داخل دیوارهای گالری، گوشهدار بودن ساختمان موزه، آن را به یک موزه غیر معمول و نامتعارف تبدیل کرده است.
اما مسلما به طبع آن، موزه دنور یک ساختمان تاثیرگذار در مقیاس شهری است. این موزه فضایی در مرکز شهر دنور، بین پارک مرکزی شهری را زنده میکند؛ فضایی در مجاورت پارلمان ایالتی کلورادو و منطقه موجود در جنوب مثلث طلایی. در حال حاضر با توجه به ساخت مجتمع مسکونی، گالریهای هنر، مغازهها و رستورانهای جدید، بافت زنده جدیدی در این منطقه به وجود آمده است.
موزه هنر دنور در سال ١٩١۶ به نام انجمن هنر دنور تغییر نام داد. در سال ١٩١٨ به اولین گالریها در ساختمان شهر و محله منتقل شد و تبدیل به موزهی هنر دنور شد. در سال ١٩۵۴ به اولین ساختمان هدفمند ساخته شده که امروزه «مردگان و نیک» نامیده میشود، منتقل شد. در سال ١٩٧١ ساختمان کنونی توسط جیوپنتی، معمار ایتالیایی ناشر داموس طراحی شده است.
در ماه فوریه ی ۲۰۰۶، غرفهی نمایشگاهی دانکن با مساحت ۵۷۰۰ فوت مربع (۵۳۰ متر مربع) به طبقه دوم ساختمان شمالی اضافه شد و پلی از شیشه و استیل بین فدریک سی همیلتون و ساختمان شمال، زمانی که بازسازی به پایان رسید، ایجاد شد تا امکان تردد وجود داشته باشد.
اما آنچه اکنون به عنوان موزه هنر دنور در دنیا شناخته شده، هنرنمایی تمام عیار لیبسکیند است.
در سال ۲۰۰۶ موزه هنر دنور تکمیل و افتتاح شد. این پروژه توسط انجمن معماران آمریکایی، به عنوان یک پروژهی موفق در مدلسازی اطلاعات ساختمان شناخته شد. در واقع زمانی که مسئولان موزه تصمیم گرفتند کلکسیون بیش از ۶۰,۰۰۰ تکهای اشیای هنری به این مجموعه اضافه شود، راه حل انتخابی توسعه موزه، افزودن ساختمانی در جنوب ساختمان فعلی بود. در آنجا امکان ایجاد یک ساختمان جدید حدودا سیزده هزار و پانصد متر مربعی با حدود ۲۸۰۰ متر مربع فضای نمایشگاهی وجود داشت. برای مدیریت مالی پروژه ۱۱۰ میلیون دلاری (که شامل بازسازی ساختمان موجود و هزینههای دیگر میشود)، موزه هنر دنور بودجه ای ۶۲/۵ میلیون دلاری از مالیات شهروندان دریافت کرد. ۴۷ میلیون دلار باقیمانده را از بودجه اختصاصی تامین کردند.
اثر هنری درخشان لیبسکیند در یک نگاه به صورت حجمی بر بالای یک سری نقاط به نظر میآید، در حالی که از پی خود جدا شده و در فضایی به صورت یک حجم سیال معلق شده است.
در روبروی ساختمانهای الحاق شده، لیبسکیند میدانی بزرگ طراحی کرد که لبه آن به وسیله مجتمع مسکونی تعریف شده است. یک سازه جدید در جایی که ۵۵ واحد در اطراف فضای پارکینگ به موزه سرویس میدهند، قرار دارد. در مجتمع مسکونی موزه، جایی که خطوط عمودی و کمکی آپارتمانها عقبنشینی ایجاد میکند، بیشتر تعدادی صفحات مورب به نظر میرسند که از ساختمان موزه بر آمدهاند تا ساختمان مسکونی را بپوشانند. پروژه آن قدر موفقیت آمیز بوده که لیبسکیند و شرکت دیویس پس از آن، طراحی یک آپارتمان هفده طبقه و یک هتل بلند مرتبه در سایت را به عهده گرفته و هم اکنون در حال اجرای آن هستند. با این شرایط و با وجود مرکز شهری هنرهای زیبا، پارلمان ایالتی و سازه پستمدرن گریوز در فضای شهری، فضایی پرانرژی و فعال ایجاد کرده که با حضور یک شی سوم، این ارتباط قویتر هم شده است.
موزه هنر دنور لیبسکیند در مسابقهای که با هدف توسعه موزه در سال ۲۰۰۰ برگزار شد، بین سه طراح آرتا ایسوزاکی، تام ماین و لیبسکیند، اثر لیبسکیند انتخاب شد. در حالی که لیبسکیند اهالی دنور را به وسیله موزه یهودش تحت تاثیر قرار داده بود. الحاقات موزه دنور میبایست تنوعی در فضاهای نمایشگاهی عرضه میکرد تا بتواند با مقیاس بزرگ و برخورداری از نمایشگاههای موقت و کلکسیونهای متنوع موزه، برای نمایش هنر مدرن و معاصر و کلکسیون هنر آفریقایی، اقیانوسیه و آمریکای غربی مناسب باشد. پس از اینکه لیبسکیند انتخاب شد، از شرکت دیویس (معماران محلی دنور) درخواست کرد تا در کار مشارکت داشته باشند.
آنچه امروز به عنوان موزه هنر دنور شناخته میشود، در بعد عملکردی و زیباییشناسی ارتباط تنگاتنگی با ساختمان موجود موزه پونتی، مرکز اجتماعات و همینطور کتابخانه قرار دارد. ساختمان جدید به نوعی خود دارای یک مرکزیت شهری است. پروژه نه به عنوان یک ساختمان تنها طراحی شده، بلکه به عنوان بخشی از یک سری فضاهای عمومی، آثار تاریخی و دروازهها در این بخش ِ در حال توسعه از شهر عمل میکند.
مصالح استفاده شده در ساختمان به زمان حال تعلق دارد؛ مثلا استفاده از ورقهای تیتانیوم در نما و این نوگرایی، بخش سنتی شهر دنور را به قرن بیست و یکم پیوند داده است. ارتباط نزدیک و پاسخ به بازه بزرگی از تنوع نورها، رنگآمیزی، اثرات فضایی، دما و شرایط آب و هوایی، از چالشهای ساختمان موزه هنر دنور بوده است که تیم طراحی و مهندسی به خوبی از پس آن برآمدند.
در زیر ویدیویی را میبینید که در سال ۲۰۱۴ بر روی دیوارهای موزه، صدا و نور هنرنمایی میکنند.
ورودی ساختمان همیلتون در میدان، بازدیدکنندگان موزه را از طریق بخش خدمات به یک آتریوم بلند ۱۲۰ فوتی که حدودا ۳۶ متر است دعوت میکند که به طور هنرمندانه و دراماتیک در فضای داخل میچرخد (به صورت یک پلکان اصلی در پی دیوارها دسترسسی آسان به گالریهای ساختمان را فراهم میکند). دیوارهای گالری نیز، طبق نظر لیبسکیند از دیوارهای خارجی تبعیت میکنند. تا قبل از سال ۱۹۷۰ که گالریهای مثلثی آی.ام.پی در ضلع شرقی گالری ملی احداث شوند و تا قبل از سال ۱۹۵۹ که سطح پیچشی موزه گوگنهایم فرانک لوید رایت ساخته شد، معمول نبوده که فضای نمایش هنر به فضای معماری با این کیفیت نیاز داشته باشد.
مدیر عامل موزه به چالش علاقهمند بود و برای دوری از اختلاف نظرها لیبسکیند گزینهای مناسب بود. به علاوه، طراح تجهیزات موزه، دانیل کوهل، پارتیشنهای آزاد خوداتکایی را در گالریهای چهار طبقه طراحی کرد تا هندسه ساختمان را تقویت کند. سیستم نمایش به اشیای هنری با اندازه متفاوت مقیاس میدهد و طیف رنگ به کار رفته، تجهیزات را از معماری داخلی سفید رنگ لیبسکیند جدا میکند. تعادل بین رنگ، تجهیزات داخلی و معماری، در اغلب بخشها موفق بوده است؛ مخصوصا در گالریهایی که اکنون هنر آمریکای شمالی را در طبقه دوم نمایش میدهند.
با وجود نقاط قوت این طرح، نکاتی برای تامل در آن به نظر میرسند. به عنوان مثال نمایشگاه هنر آفریقایی در طبقه چهارم در فضایی طراحی شده که میتواند هراسآور باشد. همچنین گالریهای هنر آمریکای غربی در طبقه دوم، که با پارتیشنهای قهوهای تعریف شده، جاذبه کمی دارند. متاسفانه یکی از نقاط ضعف طرح، نیاز به حفاظ و دستانداز بوده؛ به گونهای که قطعات بزرگ ساختمان با لبههای تیز گوشهدار، حفاظ کمی اطراف خود دارند و بازدیدکنندگان با توانایی جسمی محدود ممکن است به یکدیگر برخورد کنند. وجود این دستاندازها در نگاه اول خیالی به نظر میآید و تنها پس از مشاهده به دفعات، فرد متوجه میشود که آنها واقعی هستند.
لابی اصلی، دسترسی به مغازه موزه و تالار سخنرانی با ۲۸۰ صندلی را فراهم میآورد. آتریوم دو طبقهی افزوده شده، در گالریهای دو سطحی مدرن و معاصر قرار گرفته است. فضاهای گالری شامل یک باغ مجسمه بیرونی است. عنکبوت بزرگ برنزی ساخته شده توسط مجسمهساز فرانسوی - آمریکایی، لویس برگیوس در جلوی در ورودی قرار گرفته است.
در مجموعههای شهری طراحی شده توسط لیبسکیند، کوههای راکی در دور دست الهامبخش معماری هستند. تنها طبعیت قادر به برطرف کردن نقوص سازهای است. در این موزه دفتر لس آنجلس آروپ به سرپرستی آتیلا زگیوگولو و مهندس سازه ادوین شلمنبا لیبسکیند و دیویس بر روی یک سازه دافع جاذبه کار کردهاند که در آن عناصر عمودی وجود ندارند. تنها هسته، آسانسوره هستند که عمودی قرار دارند. به دلیل اینکه صفحات دیوار بسیار هنرمندانه نمایش داده شدهاند، کفها، از تیرهای فلزی و صفحات بتنی تشکیل شدهاند. بسیاری از تیرهای فلزی کف به عنوان گرههای کششی عمل میکنند تا قاب دیوارهای شیبدار را با نیروی فولاد در تعادل نگاه دارند. در مکانهایی سنگینتر، صفحات فولادی نیروهای برشی را منتقل میکنند. به علاوه دیوارهای محافظ پیرامونی در فوندانسیون بتن آرمه، نیروهای وارده را از دیوارهای خارجی جذب میکنند. صفحات شیبدار سقف از تیرهای فولادی و کنسولهای فلزی تشکیل شدهاند. تیرهای فولادی نه تنها از سقف محافظت میکنند، بلکه بخشهای متفاوت را نیز به هم متصل میکنند. پانلهای تیتانیوم که در شهر دنور ساخته شده بودند، سقف و دیوارها را پوشش میدهند. یکی از دلایلی که لیبسکیند قصد داشت از تیتانیوم استفاده کند این بود که در آب و هوای خاص ثبات خود را حفظ میکند. همچنین تیتانیوم قلههای کوه راکی را که در نزدیکی موزه قرار دارد، منعکس میکند.
موزه شامل ٨ بخش است. معماری، طراحی و گرافیک، هنر آسیایی، مدرن و معاصر، هنر بومی (آمریکایی سرخپوستی، اقیانوسیه و آفریقایی) دنیای نو (مستعمره اسپانیایی و پیش کلمبیایی)، نقاشی و مجسمه سازی (اروپایی و آمریکایی)، هنر غربی و هنر پارچهبافی (بافندگی) این ۸ بخش را تشکیل میدهند.
موزه هنر دنور صرفا بر اساس یک تفکر خاص و برای پاسخ دهی به یک ایده و اندیشه شکل نگرفته است. شکلگیری آن به نحوی است که فضای بیرون و داخل را به طور کامل از هم جدا نکرده و این دو به سیالیت در هم راه یافتهاند. از این رو بازدید از این موزه بحثبرانگیز بسیار توصیه میشود. ادغام همه مسایل گفته شده، نوعی احترام را در برابر این ساختمان برمیانگیزد. احترام به طبیعت دستساز معمار و ارتباط بیواسطه آن از دست (معمار) به چشم (مخاطب) و به ذهن او. در پایان باید به این نکته توجه داشت که زبان معماری، ورای کلمات و در بازی نور ، تناسبات و مصالح شکل میگیرد.
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست