امام جواد،نمادمقاومت وهجوم دربرابرجنگ نرم
شنبه 13 شهریور 1395 9:57 AM
عقیق:در هر دورهای از دورههای زندگانی ائمه علیهم السلام دشمنان اسلام ناب که نوعا نام اسلام را برای پوشش دادن به کفر باطنی خود یدک میکشیدند، روشهایی را برای نیل به اهداف پلید خود برمیگزیدند که در اینمیان شیوههای سخت یزیدی و و هشامی و حجاجبن یوسفی تا شیوههای توأمان سخت و نرم منصور دوانیقی و هارونالرشیدی و تا شیوههای کاملا زیرکانه و نرم معاویهای و بالاتر از آن مأمونی را در بر میگیرد.
سختی مبارزه در برابر هجمه نرم و پنهانکارانه و زیرکانه مأمون عباسی که نتوانسته بود در برابر سیاست عمیق و الهی امام رضا(ع) پاسخ مطلوب را به همراه داشته باشد، او را به پیروزی در هماوردی امامی که اصل امامتش به دلیل رسیدن به مقام امامت در خردسالی با چالشهای جدی مواجه بود، بهشدت امیدوار ساخته و کار دشواری را در برابر حضرت نمایان میساخت. پیروزی امام جواد(ع) در این هماوردی بزرگ و پس از آن مقاومت در برابر هجمههای متفاوت معتصم که بهدلیل گذار تشیع از این مرحله سخت تاریخ با پیروزی حضرت همراه بوده، امام را به نمادی برای مبارزه هر ملتی که بخواهد در برابر اینگونه تهاجمات، حرکت بهسوی اهداف بلند خویش را به شکلی مستحکم ادامه دهد، تبدیل نموده است.
* زندگانی امامان، زندگی سراسر مبارزه
در مورد مبارزات ائمه معصومین علیهم السلام با دستگاه حاکمه میتوان گفت: همه زندگی آنان طبیعت مبارزاتی داشته است بهصورتی که تمام کلمات و حرکات و جهتگیریها و سیره و روش زندگی آنان حتی اکل و شرب، (خوردن و آشامیدن) مشی و رکوب، (راه رفتن و سوار شدن) و رنگ لباس و القاب و نقش انگشترشان، معنادار و پر از رمز و راز بوده است. حضرت امام جواد(ع) جمله «نعم القادر الله» را برای نقش انگشتر خود انتخاب کرده بود که با این انتخاب در واقع تمامی مظاهر سرکشی و ستم عباسیان را محکوم مینماید. آنان که به آخرین آرمانهایشان رسیده بودند که عبارت بود از مستحکم نمودن پایههای حکومت و سلطنتشان بهطوریکه دیگر هیچ نیرویی توان ایستادن در برابر جبروت و سرکشی آنان نداشته باشد.
* شیوه تهاجم نرم و مکارانه مأمون
مأمون، معاصر امام جواد(ع) بود و امام بخش بزرگی از زندگانی خود را همزمان با او بهسر برد. مأمون بهمنظور کسب پیروزی نهایی و قطعی بر اندیشه شیعی امامی، چه در زمان امام هشتم و چه در زمان امام جواد(ع) کوششهای فراوانی را بهعمل آورد.
او پس از آن که اشتباه گذشتگانش را نسبت به رفتار با ائمه اهلبیت تجربه کرده، سعی نمود که با آنان با روش نو و در نوع خود بینظیر که در پس آن نیرنگ سختتر و توطئه بزرگتر نهفته بود، رفتار کند. تشکیل جلسات، مباحثههای علمی و دعوت از فقها و متکلمین و عالمان نامدار، برای بحث و جدل علمی، بدین منظور بود که چه امام رضا و چه امام جواد علیهماالسلام را که خردسال هم بود، حداقل در یک مسأله علمی شکست دهند و بدینوسیله لیاقت، محبوبیت و وجهه مذهبی و مردمی آنها را زیر سؤال برد و با شکست امام، در مسأله امامت، مذهب تشیع از مبنا سقوط کند و برای همیشه ستاره شیعه و امامان شیعه خاموش گردد و بدینترتیب بزرگترین منبع و مصدر مشکلات و خطراتی که مأمون و دیگر حاکمان غاصب را تهدید میکند، از میان بردارد و میگفت: چیزی از اینکه منزلت او کاسته شود، نزد من محبوبتر نیست.
بعد از شهادت امام رضا(ع) نیز این مرد به جهت رسیدن به مقاصد، راه خود را ادامه داد و توطئه خود را علیه حرکت تشیع و موقعیت اجتماعی آن، که حکومت عباسیان را تحت تأثیر قرار داده بود، ادامه داد. مأمون که بالای سر هر کسی یک خبرچین داشت و کنیزکان خود را برای جاسوسی به هر که میخواست هدیه میداد و ازدواج دخترش امحبیبه با امام رضا(ع) و دختر دیگرش امالفضل با امام جواد(ع) نیز بیشتر بهمنظور اطلاعیابی و جاسوسی بود، او با این خصوصیات قطعاً از حرکتهای شیعی بعد از امام رضا(ع) و ارتباطشان با امام جواد(ع) مطلع بود و به توانایی حضرت جواد علیرغم خردسالی نسبت به پاسخ تمامی مسایل دقیق و مشکل کاملاً آگاهی داشت.
* مامون واحساس خطر در برابر امام جواد(ع)
وجود امام جواد(ع) با آن سن کم، در مقام امامت که مسؤولیتهای رهبری را بهعهده داشت، بهخودیخود برای نظام حاکم خطرناک بود، مأمون حزم و احتیاط نموده و برای مقابله با هر رویداد ناگهانی احتمالی، آمادگی لازم را اتخاذ میکرد و لذا برای فرو خواباندن خشم و اعتراض شیعیان علیه خود، همانطور که امام رضا(ع) را ولیعهد خود قرار داد و به نام او سکه زد و دخترش را به عقد آنحضرت درآورد، نسبت به امام جواد(ع) نیز همان نیرنگ سیاسی را بهکار برد و در سال 211هجری امام جواد(ع) را از مدینه به بغداد آورد تا فعالیتهای فکری و سیاسی او را زیر نظر بگیرد و هرگاه زیان و خطری را از ناحیه وی احساس کند، فوراً راهها را بر وی ببندد و روابط او را با شیعیانش قطع کند و نیز آرزو داشت که با نیرنگها و شیوههایش با فریب دادن امام و یا تهدید او در آینده آنحضرت را جلب و جذب کرده و داعی و مبلغ خود و دولتش بگرداند.
جلب خوشبینی شیعیان نسبت به خود و مبرا نشان دادن خود از مسموم کردن امام هشتم(ع) یکی دیگر از هدفهای مأمون بود که دنبال میکرد و میخواست برای مردم تثبیت کند که او هیچگونه منافاتی بین خط امام و روش خود بهعنوان سلطان و حاکم نمیبیند.
تلاشهای مأمون برای کاستن از وجهه و لیاقت و محبوبیت امام جواد(ع) به جایی نرسید و برای نیرنگ، خواست دخترش را به عقد امام درآورد. مأمون که در زیرکی و شعور سیاسی کمنظیر بود، با تزویج دخترش به امام جواد(ع) همان هدفی را دنبال میکرد که در مورد سپردن ولایتعهدی به امام هشتم(ع) و ازدواج دخترش با آنحضرت دنبال میکرد. زیرا شیعیان و علویان در آنزمان نیروی عظیمی را تشکیل میدادند و مأمون تنها از همینها میترسید، از اینرو با ازدواج دختر خود با آنحضرت که زعیم و پیشوای اهلبیت و شیعیان بود میخواست شعلههای انقلابات را خاموش سازد.
* مقابله امام با روش مأمونی
امام برخلاف انتظار مأمون، فعالیتهای خود را بسیار دقیق و حسابشده انجام میداد و در هر زمینهای که فرصت فعالیت بود، فعالیت میکرد، حتی ماندن در بغداد برایش مشکل تمام میشد، به قصد زیارت خانه خدا از بغداد بیرون شد و در برگشت در مدینه ماند، تا از مراقبت و تسلط مأمون بهدور باشد و نقشههای او را خنثی کرد اما وقتی که معتصم برادر مأمون به خلافت نشست به عبدالملک ابن زیاد نوشت: تقی و امالفضل را بهسوی او بفرستد و دوباره امام جواد(ع) را به بغداد آورد تا شخصاً حرکتهای امام را زیر نظر بگیرد. اما امام علیرغم تلاشها و حیلههای مأمون و معتصم روزبهروز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشتری مییافت و در میان مردم ریشه میدوانید، بهگونهایکه برای نظام حاکم هراسآور بود. با آنکه خردسال بود، انگشتنما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند، مردم شیفته جمال او بودند، وقتی که در خیابانهای بغداد راه میرفت، مردم بر فراز تپهها و بلندیها میرفتند تا جمال او را ببینند و دیدن او برای آنان رویداد مهم بهحساب میآمد.
* نفوذ امام در دستگاه حاکمه
یکی دیگر از فعالیتهای امام جواد(ع) نفوذ به دربار عباسی برای جلوگیری از ظلم به شیعیان و نیز کنترل اسب سرکش قدرتطلبی عباسیان بود.
امام جواد(ع) با قبول دامادی مأمون به مبارزه علیه قدرت حاکم برخاست. در واقع با این ازدواج که از سر ناچاری و مصلحت انجام شد، به راهی برای رخنه در حکومت دستیافت. همچنین امام(ع) به هواداران خود اجازه داده بودند تا با نفوذ به دستگاه عباسی در پستها و مناسب قرار بگیرند؛ از اینرو «محمدبن اسماعیل بزیع» و «احمدبن حمزه قمی» در پستهای بالای دربار قرار گرفتند و «نوحبن دراج» مدتی قاضی بغداد و بعد از آن قاضی کوفه گردید و «حسینبن عبدالله نیشابوری» حاکم بست و سیستان و «حکمبن علیای اسدی» به حکومت بحرین رسید.
این دستور امام(ع) باعث شد تا شیعیان در رفاه بیشتری قرار گرفته و بتوانند در راه ترویج مکتب گامهای مؤثرتری بردارند. نفوذ اجتماعی و محبوبیت آنحضرت، علیرغم توطئههای خلافت گسترده میشد، که دستگاه خلافت را به وحشت انداخته بود، زیرا میدیدند امام توانسته است آنچه را که به عقیده حکومت برای او نقطه ضعف بهشمار میرفت، نقطه قوت خود قرار داده و حتی در میان رجال دولتی نفوذ کرده است. مردی از بنیحنیفه از اهالی سیستان گوید: سالی در سفر حج همراه با امام جواد(ع) بودم، روزی که با هم سر سفره بودیم و عدهای از درباریان معتصم نیز حضور داشتند، عرض کردم که حاکم ما مردی است که دوستدار شما اهلبیت است، و در دیوان او برای من مالیاتی مقرر شده است به او نامه بنویسید که به من نیکی کند، فرمود: من او را نمیشناسم، گفتم از دوستان شما است. پس نوشت بسم الله الرحمن الرحیم، رساننده این نامه، مذهب و مرام جمیل از تو یاد میکند، عمل مفید برای تو آنست که به مردم نیکی کنی. وقتی وارد سیستان شدم و نامه را به حاکم دادم، آنرا گرفته به چشم مالید و پرسید مشکل شما چیست؟ گفتم: در دیوان شما مالیاتی سنگینی برای من مقرر شده است، دستور داد آن مالیات را از من بردارد و گفت: تا من حاکمم مالیات پرداخت نکن.
از آنکه در آن مجلس برخی از دربارنشینان معتصم بودند، امام علیالظاهر تجاهل میکند که او را نمیشناسم، تا آسیبی به او نرسد، آنگاه با چند جملهای موعظهگونه منظورش را مینویسد، ولی نفوذ و تأثیرش به آن اندازه است که حاکم سیستان بهعنوان یک مرید دلباخته، فرمان امام را اجرا مینماید.
* روش مبارزاتی امام (تاکتیک تقیه)
امام جواد(ع) برای تحقق اهداف از تاکتیک و روش متناسب با شرایط سیاسی - اجتماعی جامعه و سطح فرهنگی و آگاهی شیعیان بهره گرفت که میتوان از آن بهعنوان تاکتیک مبارزهی مخفی نام برد. «تقیه» اصطلاحی دینی بهمعنای ابراز داشتن عقیده یا انجام دادن کاری برخلاف نظر قلبی خود به دلایلی خاص است. در منابع اسلامی تقیه به نگاهداری خود از صدمهی دیگران از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتار مخالف حق گفته میشود. تقیه یا روش مخفیانه مبارزه در زمان خفقان و عدم توانایی مبارزه مسلحانه، یکی از شیوههای مبارزاتی ائمه معصومین(ع) علیه دشمنان دین بوده است. این روش در صورتیکه مصلحت مسلمین ایجاب میکرد، بهمنظور پرهیز از خشونت و خونریزی بهکار گرفته میشد؛ زیرا در غیر اینصورت نیرو و توان نظامی مسلمانان به هدر میرفت.
جوادالائمه(ع) با توجه به شرایط سیاسی - اجتماعی آنزمان، مبارزه نظامی و مسلحانه و به بیان دیگر «خروج» را نه در توان جامعه میدید و نه چنین روشی را به مصلحت میدانست، برای در امان ماندن از آسیب حکومت، مبادرت به فعالیت همراه با تقیه کرد.
* اقدام نسبت به شهادت، دلیل ناکامی دشمن
حضرت امام جواد(ع) پایههای امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبری را در اهلبیت حفظ کرد، لیاقت و برازندگی خود را برای امامت امت به اثبات رساند، مناظرات آنحضرت با متکلمین و فقها ازجمله یحییبن اکثم که از بزرگان فقها بود و تفوق آنحضرت بر حریفانش در رشتههای علوم، به جای آنکه از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود، وسایل گسترش پیام اهلبیت علیهم السلام و نفوذ آنان را فراهم نمود و بیلیاقتی و عدم کفایت خلفای زمانشان را برای مردم به اثبات رساند و پردههای فریب و تزویر را از چهرههای آنان بالا زد و این خطر بزرگی برای آنان بود و بهخصوص در زمینه سیاسی اثر حتمی داشت. دستگاه خلافت میخواست، کرامت و فضیلت و شخصیت امام را مخفی نگه داشته و یا بهکلی محو کنند تا مردم مجذوب او نگردند اما تکیه بر ترور شخصیت و مسخ تقدس و کرامت او، نتیجه برعکس داد، تا آنکه با خوراندن زهر بهطور مخفیانه و حذف فیزیکی توانستند خود را از خطرات که چهبسا حکومتشان نمیتوانست در برابر آن مقاومت کند، نجات دهند.
منبع:تسنیم
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست