پاسخ به:امتحان رانندگی
دوشنبه 13 دی 1389 2:31 PM
يك روز يه روستايي ميره امتحان رانندگي چون بلد نبوده و مي دونسته كه قبول نخواهد شد به محض نشستن شروع ميكنه به تعريف و تمجيد از محصولات لبني خود و ميگه ما پنيرهائي داريم كه نگو و نپرس اگه دوست داري و ميتنوي بخوري برات بيارم و افسره ميگه پنير خوردن كه تونستن نميخواد همه مي تونند بخورند بعد از امتحان افسره ميگه بفرمائيد آقا شما مردود شديد و مرد روستايي پياده ميشه و ميگه جناب سروان ديدي گفتم اگه بتوني بخوري حالا شما نتونستي پنير بخوري .