0

بزغاله‌ خوابالو

 
ma1393
ma1393
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 1942
محل سکونت : اصفهان

خرس کوچولو
یک شنبه 31 مرداد 1395  12:18 PM

 

قصه کودکانه خرس کوچولو

3001803

 

قصه کودکانه خرس کوچولو

خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان زندگی می کردند خرس کوچولو مادرش رو خیلی دوست داشت به خاطر همین توی همه کارها به مادرش کمک می کرد و به حرف مادرش گوش می کرد.

مادر خرس کوچولو همیشه می رفت به رودخونه ی که نزدیکی های خونشون بود ماهی می گرفت .اما به خرس کوچولو اجازه نمی داد که ماهی بگیره چون می گفت جریان آب رودخونه تنده و ممکنه اب تورو با خودش ببره.

یک روز که مادر خرس کوچولو مریض شده بود و نمی تونست بره از رودخونه ماهی بگیره خرس کوچولو خیلی اهسته از خونه می یاد بیرون می ره به طرف رودخونه تا ماهی بگیره و مادرجونشو با گرفتن ماهی خوشحال کنه.

خرس کوچولو توی راه رودخونه که داشت می رفت عموشو می بینه عموی خرس کوچولو به خرس کوچولو می گه کجا می ری خرس کوچولو خرس کوچولو می گه می خوام برم از رودخونه ماهی بگیرم تا مادر جونم خوشحال بشه.

عموی خرس کوچولو میگه تنهایی خطرناکه پسر گلم من هم میام تا کمکت کنم خرس کوچولو خیلی خوشحال می شه و میگه اره عمو جون بیا با هم بریم ودو تایی به طرف رودخونه می رند و ماهی می گیرند و با هم به خونه بر می گردند.

وقتی به خونه میرند مادر خرس کوچولو می گه کجا رفته بودی خرس کوچولو.

خرسی کوچولو میگه رفته بودم از رودخونه ماهی بگیرم.

مادر خرس کوچولو شروع می کنه به دعوا کردن که چرا بدون اجازه من رفتی مگه من نگفته بودم رودخونه خطرناکه پسر چرا حرف گوش نمی کنه …اخه…

عموی خرس کوچولو میگه دعواش نکن خرس کوچولو دیگه مردی شده برا خودش دیگه می تونه بر رودخونه و ماهی بگیره برا خودش این ماهی رو که می بینی همه رو خرس کوچولو گرفته و من فقط مواظب بودم که اتفاقی نیفته براش. ازاون روز به بعد مادر خرس کوچولو خرس کوچولو رو با خودش می برد تا توی ماهی گیری بهش کمک کنه.

 

پیام: به کودکان خود اجازه دهید کارهایی را که برایشان مشکل است انجام دهند تا تجربه کسب نمایند و شما در این کارها مراقبشان باشید.

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها