خبرگزاری مهر: رضا میرکریمی درباره اینکه چرا در سینمایش مسایل روز جامعه را با موضع مشخصتری بیان نمیکند گفت سینمای معترض اجتماعی که ریشههای تفکر چپ انقلابی دارد مال او نیست و به تبیین این موضوع پرداخت.
رضا میرکریمی سال گذشته با فیلم «دختر» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرد و همچون همیشه موافقان و مخالفانی در بین منتقدان داشت. این فیلم که مدتی است در سینماهای کشور روی پرده است به گفته وی فروش قابل قبولی دارد ولی اگر از امکانات عادلانهتری در حوزه تبلیغات برخوردار میشد به فروش واقعیتری دست مییافت.
این فیلم با تمرکز بر روابط پدر و دختری به دغدغههای دختر جوان نقبی میزند و همچنین مساله رابطه والدین با فرزندان را نیز مورد مداقه قرار میدهد. به بهانه اکران این فیلم با رضا میرکریمی گفتگویی داشتهایم که بخش نخست آن را با محورهایی چون واکنش منتقدان به این فیلم در جشنوارههای داخلی و خارجی، واکنش مخاطبان و تفاوت نظر مخاطبان و منتقدان، بازی فرهاد اصلانی در فیلم و سنگینی وزن پدر نسبت به دختر و ...میخوانید:
در ابتدای بحث موفقیت فیلم «دختر» در جشنواره مسکو و حضورش در جشنواره بینالمللی فیلم وایادولید اسپانیا را تبریک می گویم و سوالاتم را از نحوه اکران این اثر و مواجههاش با مخاطب آغاز می کنم. خودتان فکر می کردید اکران «دختر» چگونه باشد و با مخاطب ارتباط درستی برقرار کند؟
- من از همان ایام سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر که اولین نمایش های عمومی مان اتفاق افتاد مطمئن بودم با مخاطب عام مشکلی نخواهم داشت و بازخورد میزان رضایتمندی مخاطب پس از تماشای فیلم که به من می رسید خیلی خوب بود؛ خیلی بهتر از «به همین سادگی» و «یه حبه قند» و خیلی خیلی بهتر از «امروز».
حتی بهتر از «یه حبه قند»؟
- بله. این را در مورد مواجهه و نظر مردم می گویم. در مورد آن سه فیلم از هر ۵ نفر که فیلم را می دیدند دو نفر مخالف سرسخت بودند و سه نفر دوستش داشتند ولی درمورد «دختر» اینطور نیست و مخالف سرسختی ندارد. در بدترین حالت ممکن است بگویند فیلم متوسط یا خوبی بود ولی فوق العاده نبود.
درصد رضایتمندی مخاطب در جشنواره فیلم فجر هنگام ترک سالن درصد مطلوب و خوبی بود از این جهت فکر می کردم اکران موفقی داشته باشیم. تا اینجا هم در مورد استقبال مردم همه چیز خوب است ولی متاسفانه موانع دیگری پیش رو داشتیم مثلا در دو هفته اول اکران با اینکه نزدیک یک میلیارد فروختیم ولی با وجود نامه نگاری ها به ما بیلبورد ندادند و در صدا و سیما هم با اینکه خیلی فیلم را دوست داشتند و گفتند حمایت می کنیم ولی تیزرهایمان را تایید نمی کردند و یک هفته بدون تیزر رفتیم و در نهایت تیزری ساختیم که هیچ صحنه جدی از فیلم در آن نیست و جذابیت های لازم یک تیزر را ندارد و حال این روزها آن را پخش می کنند و نمی دانم اصلا پخش این تیزر چقدر به نفع فیلم تمام می شود. در یک نگاه کلی باید بگویم در زمینه تبلیغات محیطی و تلویزیون از حمایت خوبی برخوردار نیستیم.
در این میان پخش تیزر فیلم های ایرانی از شبکه های ماهواره ای هم قطع شد.
- ما از همه امکانات تبلیغی یک جا محرومیم. در حالیکه فیلم به زعم کسانی که آن را دیده اند فیلم سالمی است، به ارزش های خانوادگی احترام می گذارد، فیلمی است که مردم آن را دوست دارند و ضریب اشغال صندلی آن بالا است ولی متاسفانه تبلیغات و تعداد کم سالن باعث شده به فروشی که حق فیلم است نرسیم. یک میلیارد فروش در دو هفته رقم کمی نیست ولی این فیلم می توانست خیلی بیشتر از این بفروشد.
اشاره کردید که «دختر» فیلم سالمی است، حتی می شود اینگونه گفت که این اثر در بین فیلم هایی که در چند ماه اخیر روی پرده رفته جزو معدود آثاری است که همان حرفی را میزند که کاملا در چارچوب است ولی باز هم چتر حمایتی در زمینه تبلیغات بر سر فیلم هایی گسترده شده که موضوعات چالش برانگیزی داشتند ولی در مورد فیلم شما این اتفاق نیفتاد.
- من نمی خواهم بدبین باشم و فکر کنم این حمایت ها که از فیلم های دیگر می شود ممکن است پشت اش حساب و کتاب های دیگری باشد. گرچه از این حرف ها زیاد به من گفته می شود ولی فقط باید خودم را قانع کنم که احتمالا بی اعتنایی سهوی و غیرعمدی وجود دارد.
شما از آن دسته افرادی هستید که هم دربارهتان گفته می شود که میرکریمی خودی است و پشت فیلم هایش می ایستند و از سوی دیگر وقتی پای عمل باشد چندان هم حمایت نمیشوید.
- البته این شرایط را به فال نیک می گیرم. همین که خیلی وام دار جریان خاصی نیستم احساس خوبی دارد.
یک زمانی یک میرکریمی بود و آدم هایی که برایش دست می زدند و به نوعی ادعا داشتند که از او حمایت می کنند.
- باز هم این موضوع را به فال نیک می گیرم زیرا این نشان میدهد من در موضع گیری هایم و فیلمسازی ام یک روش معتدل و مستقل را در پیش گرفته ام، چون یک تحلیل درستی هست و من هم آن را قبول دارم که در نظام ما دو دسته نانشان در روغن است؛ مخالفان و هواداران دو آتشه. هر دو طرف افراطی به نوعی منتفع می شوند و زمینه فربه شدن و مطرح شدن و پولدار شدنشان فراهم است ولی اگر بخواهید معتدل و معقول باشد ممکن است از امکاناتی که آن دو سر طیف از آن برخوردارند محروم شوید مثلا همین بحث تبلیغات فیلم.
ما نه به شکل تاثیرگذاری از امکانات تلویزیون خودمان بهره مندیم و نه مثل برخی فیلم هایی که برخی ارگان ها می سازند و همه بیلبوردهای شهر مال آنها می شود، هستیم. این در حالی است که فیلم مان هم سالم است و در آن موضوعی نیست که کسی بگوید به این دلیل با تو برخورد می کنیم. آن چیزی که ملاک حمایت از آثار افراد است این شده که آن افراد بیرون از فیلم شان چه می گویند و خودشان را وابسته به کدام دسته و جناح می دانند. این خیلی ظاهرا تعیین کننده است و کسی به خود فیلم کار ندارد. اینکه شما کجا ایستاده ای و از چه چیزهایی به صراحت دفاع می کنی و یا سکوت می کنی یک امتیاز مثبت یا منفی محسوب می شود من هم اصولا با اینجور ریاکاری ها میانه ندارم.
برویم سراغ خود فیلم. شما در فیلم «دختر» دغدغههای دختر نوجوانی را روایت کردید که خیلی شبیه دخترانی از نسل امروز نیست؛ نسلی که دارای یک طغیان است و نگاهش به سنت ها و مساله خانواده خیلی تغییر کرده است. شخصیت دختر در فیلم شما گرچه بدون اجازه خانواده اش به تهران می آید ولی باز هم شخصیت او با واقعیت های جامعه فاصله دارد.
- این دقیقا سوالی است که بعد از «به همین سادگی»، «یه حبه قند» و به نوعی بعد از «امروز» هم از من پرسیده شد. پاسخ من هم این است که بستگی به زاویه دید شما دارد و اینکه چگونه می خواهید مخاطبتان را نسبت به یک موضوع حساس کنید. آن مدلی که شما انتظار دارید و یا لابلای صحبت تان می فهمم در واقع قصه را به داشتن حوادثی که یک میزان عریان تر واقعیت بیرونی جامعه را بیان کند و این عصیان را جدی تر به تصویر بکشد، ملزم می کند. من هم واقعیات بیرونی اجتماع را قبول دارم ولی باید ببینیم هدفی که من دارم چیست. فیلم هایی با این شکلی که شما می گویید کم نیستند. پارسال در جشنواره فجر چند فیلم داشتیم که در آنها دختر فراری که در پارک می خوابید و به جاهای خلاف کشیده می شد، دیده می شد. فیلم هایی هم درباره مواد مخدر و دیگر مسایل اجتماعی داشتیم.
بله! اینها واقعیات اجتماعی است ولی اینکه می خواهیم با قصه مان چه کار کنیم مهم است. هدف من تصویر کردن عریان واقعیت این نسل نبود بلکه دوست داشتنم مخاطب وسیع تری را درگیر موضوع «نبود درک متقابل و کمرنگ شدن ارتباط بین نسل پدر و مادرها و بچه ها» بکنم. وقتی درباره قطع ارتباط و یک سوءتفاهم عمومی صحبت می کنی می توانی از قصه ای استفاده کنی که مخاطبان بیشتری احساس کنند این می تواند قصه آنها باشد و در چنین شرایطی بهتر است از حادثه ای استفاده نکنی که خیلی ها بگویند ما که در چنین وضعیتی نیستیم پس این ماجرا شامل حال ما نمی شود.
این پاسخی است که به منتقدان «به همین سادگی» هم می گفتم. منتقدان می گفتند آنچه تو به تصویر کشیدی الان مشکل زنان خانه دار ما نیست. در حالی که بحران خیانت و مسایل مختلفی درباره زنان خانه دار داریم تو از کنار آنها رد شده ای. آن انتقاد در حالی مطرح می شد که من آنجا اتفاقا درباره تنهایی و نبود ارتباط حرف می زدم و آن تنهایی آنقدر برایم باارزش بود که هر حادثه ای که به قصه اضافه می شد بخشی از مخاطبانم را جدا می کرد.
در «یه حبه قند» می گفتند این مدل پاستوریزه خانواده سنتی ایرانی با اتفاقات واقعی پیرامون ما در دوره ۸۸ - ۸۹ چه ارتباطی دارد و این یکجور ایزوله کردن قصه از واقعیت است. در حالی که مفهومی که من می خواستم درباره اش حرف بزنم مفهومِ ماندن یا رفتن یا مفهوم اینکه خوشبختی در میان ما است و باید پیدایش کنیم، بود و این مفهومی بود که باید در همان فضای ایزوله گفته می شد و لزومی نبود واقعیت بی پرده تری سوار فیلم شود تا آن مفهوم گفته شود.
در فیلم «دختر» هم همینطور است. این سبک فیلمسازی من است من از حوادثی که می تواند قصه را به ظاهر جذاب تر کرده ولی از عمق مفهومی آن کاهش بدهد پرهیز می کنم. اما اینجا یک کار دشوار داشتم و آن اینکه شروع قصه من برخلاف قصه های قبلی ام تمایل به ملودرام دارد و در واقع ابزارها و امکانات ملودرام را هم فراهم می کند. ما پدری داریم که سخت گیر، تنگ نظر و «بدمن» قصه است و درک درستی از بچه های خودش ندارد ولی این شروع قصه است و اگر می خواستم با همان دست فرمان ملودرام و برای تنبیه پدر این سفر را مهیا کنم شاید فیلم دیگری می ساختم که منظور شما هم محقق می شد ولی من نمی خواستم کسی را محکوم کنم به همین دلیل کار سختی داشتم که چطور می شود یک موقعیت ملودرامِ اینگونه را که به ظاهر شخصیت های مثبت و منفی دارد به تدریج به یک نقد اجتماعی که شخصیت هایش خاکستری هستند تبدیل کنم و در نیمه دوم داستان به جایی برسیم که مخاطب احساس کند سه ضلع این قصه به یک میزان خطا داشته اند و به یک میزان آنها را درک کند. می خواستم مخاطب به جای قضاوت شخصیت ها، فقط یک خلا را که همان نبود گفتگو و ارتباط است، احساس کند.
فکر می کنم برای جذب مخاطب حداکثری باید به گونه ای داستان را روایت کرد که نه جبهه گیری وجود داشته باشد و نه بعدا ادعا شود که کارگردان، آن فیلم را برای یک طیف خاص ساخته است.
وقتی شما به درونیات و مسایل روانی شخصیت هایت فکر می کنی و خلاهای عاطفی آنها را به تصویر می کشی این خود نقطه اشتراکی بین خیلی ها خواهد بود البته به شرط اینکه شخصیتی که تصویر می کنی رفتارهای اگزجره نداشته باشد. اگر رفتارهای اگزجره و حوادث خیلی خاص و استثنایی در مسیر قصه طراحی کنی تا اندازه ای ارتباط نزدیک مخاطب با شخصیت های اصلی قطع می شود و اگر درباره خلاهای عاطفی یا مشکلات روحی روانی شخصیت ها صحبت کنی شامل همه انسان ها می شود؛ یعنی هر پدری دوست دارد با دختر خودش ارتباط داشته باشد و هر پدری به نسبتی از نبود این ارتباط رنج می برد و این دیگر به شمال شهری یا جنوب شهری بودن وابسته نیست و تنها نسبت هایش متغیر است.
این نقدی که همکارم به شخصیت پردازی دختر در فیلم شما وارد کرد از سوی برخی دیگر و به ویژه در ایام جشنواره هم وارد شد و حتی می گفتند این اثر بوی کهنگی می دهد ولی شخصا به آنها توصیه می کردم برای قضاوت درباره سینمای میرکریمی به تماشای اثر در هیاهوی جشنواره اکتفا نکنید و آثارش را در یک فرصت دیگر و با آرامش و تمرکز بیشتر و به دور از حرف و حدیث های جشنواره ببینید. شما از خیلی سال ها پیش داشتید از تنهایی انسان امروز و کمرنگ شدن گفتگو و تفاهم بین انسان ها صحبت می کردید. حالا دوستان دنبال لایه های رویین مشکلات اجتماع در آثار شما می گردند در حالیکه میرکریمی ادعای فیلمساز اجتماعی بودن از جنسی که قرار است آسیب های اجتماعی را مورد واکاوی قرار دهد، ندارد. وقتش است کمی خودتان هم در این باره صحبت کنید. شاید چون سکوت کردید همه از شما انتظار دارند آن چیزهایی را بگویید که یک فیلمسازی صرفا اجتماعی می گوید.
- خیلی نکته درستی را گفتید. من تقریبا پس از «دختر» مجاب شدم که فیلم هایم در جشنواره فجر به درستی دیده نمی شود و کسی هم مقصر نیست. برای «امروز»، «به همین سادگی» و حتی «یه حبه قند» هم این اتفاق افتاد که منتقدانی که در جشنواره واکنش خوبی نداشتند در اکران برخورد بهتری داشتند. نمی دانم دلیلش چیست ولی آن چیزی که من دنبالش هستم همان چیزی است که شما گفتید، من به دنبال تصویر کردن مسایل تلخ برای اینکه فریادم را به گوش کسی برسانم که باید به این امور رسیدگی کند، نیستم. اصولا راه رسیدن به یک سعادت و تعالی جمعی را در صیقل دادن و زدودن زنگارهای نشسته بر عواطف انسانی می دانم و دوست دارم تا جایی که می توانم از واقعیت قصه امروزی استفاده کنم تا دوباره عواطف پاک انسانی و آن چیزهایی که می توانند بین افراد در جامعه مدرن امروزی تفاهم ایجاد کنند به رخ بکشم و از آنها زنگارزدایی کنم.
شاید این رویه از نظر خیلی ها خوش بینی و ساده لوحانه باشد ولی این قضاوت ها برای من اهمیت ندارد چون نتیجه کاری را که می کنم در همه جای دنیا دیده ام. چون همان فیلم هایی که از نظر برخی از دوستان در ایران دِ مده است پیام انسانی آن در خیلی جاهای دنیا درک شده و من بازخورد مثبت آن را دیده ام در نتیجه خیلی برایم مهم نیست چه اتفاقی در جشنواره می افتد و راه خودم را ادامه می دهم. به همین دلیل در پاسخ همکارتان گفتم آن جنس سینمای معترض اجتماعی که ریشه های تفکر چپ انقلابی دارد مال من نیست گرچه در برخی موارد به خاطر تعهد اجتماعی شان آنها را دوست دارم و به عنوان مخاطب پیگیری می کنم. من وقایع نگار نیستم که بگویم در این برهه تاریخی چه اتفاقی می افتد و آن را ثبت کنم و پیامی را به گوش فرد خاصی برسانم. این مدل از پرخاشگری به ظاهر انقلابی را کم فایده و سطحی می دانم. معتقدم ایمان و اخلاق از امور تدریجی هستند نه انقلابی! در هر برهه ای دنبال انسان با مختصات خودش می گردم و اینکه بگویم چطور میشود اسیر شرایط حاکم اطراف خودمان نباشیم، چطور می شود قهرمان امروز ی مان را پیدا کنیم؛ قهرمانی که در مختصات زمانی و مکانی خودش به هر میزانی که می تواند انسان باشد ولو اینکه عمل قهرمانانه او خلاصه شود در یک «شک» ساده و معمولی.
تلاش برای فهمیدن بیشتر انسان و توانایی هایش برایم خیلی مهم است و گاه به عنوان یک مخاطب فیلم می سازم؛ به عنوان کسی که خودش سوال دارد و می خواهد جواب این سوال ها را پیدا کند.
طیفی از منتقدان ما خیلی عادت ندارند مواجهه درستی با فیلم هایی از جنس سینمای شما داشته باشند و به همین دلیل در این فضا، فیلمسازی مانند شما و آثارش درست دیده نمی شود. گرچه باز هم شما از خیلی از فیلمسازان شبیه خودتان خوش شانستر بوده اید ولی کم کم درک لایه های مختلف آثار متاخر شما مهجورتر شده است.
- خوشبختانه از این جهت خیالم راحت است که مخاطبان من داخل کشورم هستند و فیلم هایم در ایران دیده می شود. این مساله خیلی برایم مهم است که به نقطه ای نرسم که فیلم هایم فقط توسط یک طبقه و قشر خاص فهمیده شود و خوشبختانه در مورد همه فیلم هایم هم مخالفان هم موافقان سرسختی در همه طبقات اجتماعی داشته ام یعنی فیلم هایم مال قشر خاصی نبوده که مثلا طبقه متوسط فرهنگی خوشش بیاید و بقیه نه و این خیلی علامت خوبی است زیرا نشان می دهد انسان به ماهو انسان در کارهایم مطرح بوده است، حالا اگر کسی تجربه و نگاه مرا قبول داشته با آن همراه شده و گرنه در هر نقطه و موقعیتی که بوده می توانسته مخالفش باشد.