پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)
چهارشنبه 20 مرداد 1395 6:18 PM
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
به یاد مشهد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا «امام هشتم» شد
به محض بردن نام امام آینه ها
لبان آینه هایت پرازتبسم شد
به استحاله کشاندی مرا به لبخندی
دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد
سلام برتو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوارت
از آب شور حرم، شوق و شور می گیرم
وضو برای تشرف به طور می گیرم
ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی
ازآفتاب حضور تو نور می گیرم
چقدر زائر عاشق! شبیه کودکی ام
ضریح مرقدتان را به زور می گیرم
چه افتخار عظیمی است، بودنت اینجا
عجیب نیست که حس غرور می گیرم
برای رد شدنم از پل صراط جزا
ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوارت
نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت
برد ز خاطره ها غصه ی فراق بهشت
رواق های حریمت، بهشت نور و بلور
بلند گنبد نورانیت،چراغ بهشت
مدام روز قیامت پی تو می گردم
نمی روم به جهنم؛ و یا سراغ بهشت
شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب
بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت
منم؛ مدیحه سرایی که آرزو دارم
جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت؟!
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوارت
شاعر: وحید قاسمی