پاسخ به:جملات دکتر شریعتی
چهارشنبه 14 مهر 1395 3:35 PM
زندگي همچون يك خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است و تو
درآن غرق . اين تابلو را به ديوا ر اتاق مى زنى ، آن قاليچه را جلو
پلكان مى اندازى، راهرو را جارو مى كنى، مبلها به هم ريخته است
مهمان ها دارند مى رسند و هنوز لباس عوض نكرده اى در آشپزخانه
واويلاست وهنوز هم كارهات مانده است . يكي از مهمان ها كه الان
مى آيد نكته بين و بهانه گير و حسود و چهار چشمى همه چيز را مى
پايد . از اين اتاق به آن اتاق سر مى كشى، از حياط به توى هال مى
پرى، از پله ها به طبقه بالا ميروى، بر ميگردى پرده و قالى و سماور
گل و ميوه و چاى و شربت و شيرينى و حسن وحسين و مهين و
شهين ....... غرقه درهمين كشمكشها و گرفتاريها و مشغوليات و
خيالات و مى روى و مى آ يى و مى دوى و مى پرى كه ناگهان سر
پيچ پلكان جلوت يك آينه است از آن رد مشو...! لحظه اى همه چيز را
رها كن ، خودت را خلاص كن، بايست و با خودت روبرو شو نگاهش
كن خوب نگاهش كن ا و را مى شناسى ؟ دقيقا ور اندازش كن كوشش
كن درست بشنا سي اش، درست بجايش آورى فكر كن ببين اين همان
است كه مى خواستى با شى ؟ اگر نه پس چه كسى و چه كارى فوريتر
و مهمتر از اينكه همه اين مشغله هاى سرسام آور و پوچ و و روزمره
و تكرارى و زودگذر و تقليدى و بي دوام و بى قيمت را از دست و
دوشت بريزى و به او بپردازى، او را درست كنى، فرصت كم است
مگر عمر آدمى چند هزار سال است ؟!
چه زود هم مى گذرد
مثل صفحات كتابى كه باد ورق مى زند، آنهم
كتاب كوچكى كه پنجاه، شصت صفحه بيشتر ندارد
...امضا؟؟هیچــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
وبلاگ یا حسیــن مظلوم
وبلاگ محبان مهـــــدی عج
وبلاگ مدافعان حرم