اصطلاحات انگلیسی
دوشنبه 13 دی 1389 3:29 AM
Feel small احساس حقارت كردن
As you wish اختيار با شماست
Yours truly ارادتمند شما
Fish in troubled scratch از آب گل آلود ماهي گرفتن
Of that like از آن قماش
From now on از اين به بعد
Run out of steam از تب و تاب افتادن
At one's own expense از جيبِ خود دادن
Be out of favor wish sb از چشم كسي افتادن
Blow off the handle از جا در رفتن