پاسخ به:داستان هایی از بحارالانوار
پنج شنبه 31 تیر 1395 10:11 AM
از من بپرسيد
امير المومنين عليه السلام براي مردم سخنراني مي كرد، در ضمن سخنراني فرمود:
مردم از من بپرسيد پيش از آن كه در بين شما نباشم، به خدا سوگند! از هر چيز بپرسيد پاسخ خواهم گفت.
سعد بن وقاص به پا خاست و گفت:
اي امير المؤمنين! چند تار مو در سر و ريش من است!
حضرت فرمود:
به خدا قسم! دوستم رسول خدا به من فرموده بود تو همين سوال را از من خواهي كرد!
آنگاه فرمود:
اگر حقيقت را بگويم از من نمي پذيري، همين قدر بدان در بن هر موي سر و ريش تو شيطاني لانه كرده و در خانه تو گوساله اي (عمر بن سعد) است كه فرزندم حسين را مي كشد. عمر سعد در آن وقت كودكي بود كه بر سر چهار دست و پا راه مي رفت.
جلد ۳ بحارالانوار
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.