0

بختنصر، ویرانگر بیت المقدّس

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

بختنصر، ویرانگر بیت المقدّس
سه شنبه 29 تیر 1395  3:30 PM

صدای نعره ی بُختُنَّصر در تمامی کوچه های «اورشلیم»، انعکاسی وحشت انگیز داشت. زن و مرد و پیر و جوان، از این سو به آن سو می دویدند تا از تیغ لشکر غارتگر «بابلی»ها در امان بمانند. شهر یکپارچه آتش و خون بود؛ ستمکاران بنی اسرائیل به دست ستمکارترین نامرد جهان، مجازات می شدند.(1)  همانطور که ارمیای نبی(علی نبینا و آله و علیه السلام) پیش از رفتنش از شهر، به مردم هشدار داده بود. حالا ارمیا(ع) در اورشلیم نبود(2) و عذاب الهی، در شمشیر پادشاه کافر بابل،(3) بختنصر، بر سر بنی اسرائیل می کوفت و می سوزاند.
 
بختنصر، در میدان شهر، لحظه ای دست از نعره کشیدن برداشت و به تپه ای سرخ خیره شد که در میدانگاه شهر خودنمایی می کرد. نزدیک تر که رفت، دید که تپّه ی خاکی، خون آلود است. سراسیمه پرسید: «این چیست؟» و کسی به او پاسخ داد: «این جایی است که خون سر بریده شده ی  یحیای نبی(ع) بر زمین ریخت و از آن روز هر چقدر بر آن نقطه خاک می ریزند، از آن خون می جوشد و بالا می آید.»(4)

بختنصر، نگاهی به مردم بنی اسرائیل کرد. مردمی که با لباس های فاخر از خانه های سر به فلک کشیده ی خود به سوراخ موشی پناه می بردند. لبش را جوید و تنفّر از آنان وجودش را گرفت. شمشیرش را بالا گرفت و چرخاند و نعره زد: «آنقدر از بنی اسرائیل می کشم که جوشش این خون بایستد!»(5) و کُشت؛ همه را. حتّی حیواناتی که در کوچه های اورشلیم می گریختند. خون همچنان می جوشید.

بختنصر، که از شمشیرش، خون بر زمین می چکید، فریاد زد: «بازمانده ای از آن قاتلان مانده اند؟» و خانه ی پیرزنی را به او نشان دادند. بختنصر، عجوزه ی چروکیده را که شاهد قتل یحیی بود از خانه بیرون کشید و کُشت. خون از جوشش ایستاد. پیرزن، آخرین بازمانده ی قاتلان یحیی(ع) بود.(6)
آنگاه بختنّصر نگاهی به بنی اسرائیل کرد. نیمی کشته و بر خاک افتاده ونیمی اسیر و گرفتار و فریاد زد: «پیش به سوی بابل!»(7)

انتقام ظالم از ظالم، سنّت خداوند متعال
اقوام مختلفی، به خاطر سرکشی بیش از حد و اصلاح ناپذیری، توسط خداوند مجازات شدند و از زمین محو گشتند. برخی همچون قوم نافرمان حضرت نوح(ع)، در سیل غرق شدند؛ عدّه ای همچون قوم لجباز حضرت هود(ع) با باد خشک و سوزان و عدّه ای مانند قوم فاسد و سرکش لوط نبی(ع)، با سنگ و آتش. در میان اقوام، برخی نیز به دست ظالمان زمان خودشان نابود شدند. این روش نیز از سنّت های خداوند متعال است. چنانچه امام باقر(علیه اسلام) در روایتی مهمّ و خواندنی فرمودند:
«خداى عز و جلّ از هيچ ظالمی انتقام نكشيده، مگر به ظالمى ديگر. و اين است معنى قول خداى عزّ و جلّ كه فرموده: «وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً؛ و اين گونه برخى از ستمكاران را به [كيفر] آنچه به دست مى‏آوردند، سرپرست برخى ديگر مى‏ گردانيم.»(8)

این سنّت، چیزی بود که سبب شد بنی اسرائیل پس از قرنها فساد و تباهی، پرستش بعل و دیگر بتها، آلودگی به انواع گناه و در نهایت نافرمانی از نبیّ و حجّت زمانش به دست بختنصر مجازات شوند. به طوری که در روایات درباره ی تخریب بختنصر در اورشلیم نوشته اند که «35000 نفر از جوانان بنی اسرائیل به دست بختنصر قتل عام شدند»(9) و همچنین « بختنّصر بر آنها چيره شد و هر كدام ايشان را كه مى‏ يافت، مى‏كشت و در جست و جوى فراريان آنها بود و فرزندانشان را اسير مى ‏كرد...»(10)
بختنصر، پیش از آنکه پادشاه بابل باشد، پسری فقیر بود که در شهر بابل برای گذران زندگی، هیزم می فروخت. او در کودکی اش با ارمیای نبی(ع) ملاقات کرد و از سرنوشت خود با خبر گشت و قول داد هنگامی که به اورشلیم حمله می کند به ارمیای نبی(ع) و همراهانش امان بدهد. بدین ترتیب، وقتی که بختنصر بزرگ شد و طرفدارانی جمع کرد و به پادشاهی رسید، به«بیت المقدّس» حمله کرد و در همان آغاز کار، اجازه داد حضرت ارمیا(ع) و خانواده اش از شهر خارج شوند. آنگاه وارد شهر شد و شروع به قتل و غارت نمود.(11)

در میان اسیران بنی اسرائیل، دو نبیّ الهی نیز حضور داشتند: حضرت دانیال(ع) و حضرت عزیر(ع).
 
 


پی نوشت:
1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق. ج‏2 ؛ ص334.
2. بر اساس روایتی بلند از حضرت صادق(علیه السلام)، قمی، علیبن ابراهیم، «تفسیر القمی»، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق.، ج 1، صص 86-91.
3. در روایتی امام صادق(علیه السلام) فرمانروایان عالم را دو گروه دانستند: 2 مؤمن: حضرت سلیمان نبی(ع) و جناب ذو القرنین و 2 کافر: نمرود و بختنصر. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال / ترجمه جعفرى - قم، چاپ: اول، 1382ش. ج‏1 ؛ ص369.
4. بر اساس روایتی بلند از حضرت صادق(علیه السلام)، قمی، علیبن ابراهیم، «تفسیر القمی»، همان.
5. همان.
6. همان.
 7.  همان.
8. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، همان.
9. این موضوع در مناظرة بین جالوت یهودی و امام رضا(علیه السلام) مطرح گردید؛ ن. ک به ابن بابويه، محمد بن على، «عيون أخبار الرضا عليه السلام»، ترجمه آقا نجفى، تهران، چاپ اوّل، بى تا. ج‏1 ؛ ص106.
10. روایت از امام صادق(علیه السلام) خطاب به محمّد بن عمّاره: ابن بابويه، محمد بن على، «كمال الدين»، ترجمه پهلوان - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1380 ش. ج‏1 ؛ ص303.
11. بر اساس روایتی بلند از حضرت صادق(علیه السلام)، قمی، علیبن ابراهیم، «تفسیر القمی»، همان.
* روایات با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور نسخه ی 3/5 جمع آوری گردیده است.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها