داستان حضرت عیسی (علیهالسلام)
دوشنبه 21 تیر 1395 3:21 PM
ذكر بسم الله الرحمن الرحیم پیك معراج است بر قلب سلیم
دل بود روشن مرا از یاد حق از می توحید او دارم رمق
با توكل بر كریم بی نیاز از مسیح الله سازم قصه ساز
حضرت عیسی(علیهالسلام) یكی از پیامبران اولوالعزم و از انبیاء بنی اسرائیل است، كه نام مباركش بیست و پنج بار در قرآن كریم ذكر شده است.[۱]
عیسی اصل آن «یسوع» است، به معنی نجات دهنده، و مسیح،[۲] لقب آن حضرت است، كه سیزده بار در قرآن آمده و به معنی مبارك میباشد.
وی پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم(علیهالسلام) و پانصد (یا پانصد و هفتاد یا شصت) سال، قبل از ولادت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در سرزمین كوفه در كنار رود فرات به دنیا آمد.[۳]
ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد، مادرش حضرت مریم(علیها السلام) دختر عمران(علیهالسلام) از زنان با فضیلتی است، كه نام مباركش در دوازده سوره قرآن و در سی و چهار آیه به صراحت ذكر شده، و ما شرح حال ا و را در احوالات حضرت زكریا(علیهالسلام) بیان كردیم.
وی در سی سالگی در بیت المقدس به پیامبری مبعوث شد و دارای شریعت مستقل و كتابی به نام «انجیل» بود و پیوسته بنی اسرائیل را به سوی خدای یكتا دعوت مینمود و بر اثر شرایط خاص زندگی ناگزیر بود، مجرد زندگی كند، او دارای دوازده نفر یار مخصوص به نام «حواریون» بود، كه همواره او را یاری میكردند و به پیروان او نصاری گویند.[۴]
عیسی(علیهالسلام) سرانجام پس از سی و سه سال زندگانی، یهودیان تصمیم به قتلش گرفتند، اما خداوند او را به آسمانها بالا برد و روزی در حوالی دمشق فرود خواهد آمد و دجال را به قتل میرساند.[۵]
تولد حضرت عیسی(علیهالسلام)
همانطور كه قبلاً اشاره كردیم، چون عمران(علیهالسلام)، پدر مریم(علیهاالسلام) در دوران جنینی مریم(علیهاالسلام) از دنیا رفت، سرپرستی وی را حضرت زكریا(علیهالسلام) شوهر خاله مریم(علیهاالسلام) به عهده گرفت و او را طبق نذر مادرش به خدمت بیت المقدس گماشت.
مریم(علیهاالسلام) روز به روز رشد كرده، تا اینكه به سن نه سالگی رسید، در این ایام، روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت میپرداخت و در میان بنی اسرائیل به مقام ارجمندی رسیده بود و همگان منزلت او را آرزو میكردند.
وقتی كه مریم(علیهالسلام) به سن سیزده سالگی رسیده بود، خداوند یكی از فرشتگان را به صورت یك جوان بسیار زیبایی به سوی وی فرستاد، هنگامی كه مریم(علیهالسلام) ا و را دید، چون كه دختری بسیار پاكدامن و امین بود، از این صحنه خیلی ناراحت شد و گمان كرد بشری است و اراده پلیدی درباره او دارد، لذا به او گفت: من از شر تو به خدا پناه میبرم و رو به سوی او میآورم، تا عفت و پاكدامنیام را مصون نگاه دارد، اگر از خدا میترسی و از او بیمناكی، از من دور شو.
اما آن فرشته الهی، زبان به سخن گشود و گفت: نگران مباش، من فرستاده پرودرگارم، آمدهام تا پسر پاكیزهای به تو ببخشم.
از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم(علیهاالسلام) را فرا گرفت و گفت: چگونه ممكن است من صاحب پسری شوم، در حالی كه تاكنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلودهای نبودم.
فرستاده خدا در پاسخ گفت: صحیح است، ولی خداوند فرموده: كه آفرینش پسری بدون پدر بر من آسان است، ما میخواهیم او (عیسی) را نشانهای برای مردم قرار دهیم و رحمتی از سوی ما بر آن ها باشد.[۶] سپس آن فرستاده خدا در مریم(علیهاالسلام) دمید،[۷] و سرانجام وی باردار شد و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت.
این امر سبب شد كه او از بیت المقدس به مكان دوردستی برود.[۸] و تنها زندگی نماید، ولی هر چه به روز وضع حمل نزدیك میشد، نگرانتر میگردید، زیرا با خود میگفت: چه كسی از من بپذیرد كه زنی بدون همسر، باردار شود؟ اگر به من نسبت ناروا بدهند چه كنم؟
آنگاه كه زمان وضع حمل رسید، درد و رنج زایمان، او را به كنار درخت خرمایی كشاند و به آن تكیه زد.
در آنجا به خاطر آورد كه به زودی مورد آماج تهمتهای ناروا قرار خواهد گرفت، در آن هنگام آرزو میكرد: ای كاش! قبل از این ماجرا مرده بودم و به كلی فراموش میشدم، ولی لطف و عنایت خدا شامل حالش شد و صدای جبرئیل(علیهالسلام) را شنید، كه از نزدیكی او و محل پایینتر از جایگاه وی، او را مخاطب ساخته و به وی گفت: غمگین مباش، خداوند در قسمت پایین پای تو، چشمه آب گوارایی را جاری ساخته است، تكانی به این دخت نخل بده، تا رطب تازه بر تو فرو ریزد، از این غذای لذیذ بخور و از آن آب گوارا بنوش و چشمت را به ا ین مولود جدید روشن دار و هرگاه به كسی از انسانها برخوردی كردی كه درباره مسأله بارداری و چگونگی آن از تو پرسید، به او پاسخ نده و با اشاره بگو، من برای خداوند رحمان روزهای (روزه سكوت) نذر كردهام و با احدی امروز سخن نمیگویم.[۹]
هنگامی كه عیسی(علیهالسلام) متولد شد،[۱۰] مریم(علیهاالسلام) او را در آغوش گرفته و به سوی قومش آمد، وقتی كه مردم او را دیدند، چه آنهایی كه از تقوی و پرهیزگاری مریم(علیهاالسلام) اطلاع داشتند و چه كسانی كه بیاطلاع بودند شگفت زده شده و برای آنان صحنهای غیر منتظره بود و گفتند: ای مریم! كار بسیار زشت و بدی كردی، نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدكارهای ، تو چرا مرتكب چنین عملی شدهای؟
آنچه را مریم(علیهاالسلام) توانست در قبال این طوفان تهمت و افترا انجام دهد همان سفارش جبرئیل(علیهالسلام) بود، كه با اشاره به سوی گهواره، از آنها خواست كه با فرزندش سخن بگویند!
قوم كه از اشاره مریم(علیهاالسلام) بیشتر ناراحت شده بودند گفتند: ما چگونه با كودكی كه در گهواره است سخن بگوییم؟
در این هنگام عیسی(علیهالسلام) در گهواره زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم، خداوند به من كتاب (انجیل) داده و مرا پیامبر قرار داده است و …» .[۱۱]
هنگامی كه قوم به طور آشكار، سخنان فوق را از عیسی(علیهالسلام) شنیدند دریافتند، كه مریم(علیهاالسلام) از هر گونه ناپاكی، پاك و منزه است و عیسی(علیهالسلام) بعد از این تكلم، تا زمانی كه بزرگ شد و به حد زبان گشودن رسید، دیگر سخن نگفت.[۱۲]
رسالت حضرت عیسی (علیهالسلام)
پس از آنكه حضرت عیسی(علیهالسلام) از نزد خدا وحی دریافت كرد و خدای متعال تورات و انجیل را به او آموخت، وی را نزدیك سی سالگی به پیامبری مبعوث گردانید.[۱۳] او رسماً رسالت خود را در میان مردم اعلام كرد و آنها را به پیروی خود فرا خواند و تلاش كرد تا از انحراف یهودیان جلوگیری كند و آنها را از گمراهی باز دارد و حلال و حرام مورد اختلاف آنها را برایشان بیان كند و برخی از چیزهایی كه بر آنها حرام گشته بود برایشان حلال گرداند.[۱۴]
جمعیت یهود قبل از آمدن عیسی(علیهالسلام) طبق پیشگویی و بشارت موسی(علیهالسلام) منتظر ظهور مسیح بودند، اما هنگامی كه ظهور كرد و منافع جمعی از افراد ستمگر و منحرف بنی اسرائیل به خطر افتاد، تنها جمعیتی محدود، گرد او را گرفتند و افرادی كه احتمال میدادند، اجابت دعوت مسیح(علیهالسلام) و پیروی از احكام خدا موقعیت و مقام آنها را به خطر ا ندازد، از پذیرفتن قوانین الهی سرپیچی كردند.
عیسی(علیهالسلام) پس از دعوت مستدل و كافی، دریافت كه جمعی از بنی اسرائیل اصرار در مخالفت و گناه دارند و از هر گونه انحراف و كج روی دست بردار نخواهند بود. میان قوم خود به پا خواست و گفت: چه كسانی مرا در راه خدا یاری میكنند؟
تنها عده كمی به این دعوت پاسخ مثبت دادند، این عده افرادی پاك بودند كه خداوند از آنها به عنوان حواریون[۱۵] نام برده است. حواریون آمادگی خود را برای هر گونه كمك به مسیح (علیهالسلام) اعلام كردند و گفتند: پروردگارا! به آنچه فرو فرستادهای ایمان آوردهایم و از فرستادهات پیروی میكنیم، پس ما را در زمره اهل یقین قرار ده.[۱۶]
معجزات حضرت عیسی(علیهالسلام)
بزرگان آیین یهود چون دیدند، كه عیسی(علیهالسلام) با غوطه ور شدن آنها در عیاشیها و خوشگذرانیها مخالفت میورزد و فساد و تباهی آنها را آشكار میسازد، از این رو بر مخالفت آن حضرت و تكذیب وی، همدست شدند و برای اینكه او را در تنگنا قرار دهند.
از وی درخواست كردند، تا دلیلی بر تأیید رسالت خویش بیاورد، خداوند نیز او را با معجزاتی آشكار، مورد حمایت خویش قرار داد، آنجا كه میفرماید: من از طرف پروردگار شما نشانهای برایتان آوردهام.
من از گل چیزی به شكل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم، به اذن خدا به پرندهای تبدیل میشود، كور مادرزاد را بینا میكنم، مبتلایان به بیماری پیشی (برص) را بهبود میبخشم و مردگان را زنده میكنم و از آنچه میخورید و در خانه خود ذخیره مینمایید خبر میدهم. قطعاً در اینها نشانهای برای شما، به سوی حق است، اگر ایمان داشته باشید.[۱۷]
معجزه دیگر وی این بود، كه حواریون درخواست كردند طعامی از آسمان بر آنها فرود آید، تا از آن بخورند و دلشان با ایمان آرامش یابد و در تصدیق رسالت وی پایدار بمانند.
این درخواست آنها كه بوی شك میداد ، عیسی(علیهالسلام) را نگران كرد، لذا به آنها هشدار داد: اگر ایمان آوردهاید، از خدا بترسید.
حواریون گفتند: ما میخواهیم از آن غذا بخوریم، تا قلبمان سرشار از اطمینان و یقین گردد و به روشنی بدانیم كه آنچه به ما گفتهای راست است و بر آن گواهی میدهیم.
هنگامی كه عیسی(علیهالسلام) از حسن نیت آنها آگاه شد، به خدا عرض كرد: خدایا! مائدهای (سفرهای از غذا) از آسمان برای ما بفرست، تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانهای از جانب تو محسوب میشود و به ما روزی ده كه تو بهترین روزی دهندگان هستی.
خداوند به عیسی(علیهالسلام) وحی كرد: من این غذا را برایتان نازل میكنم، ولی از این به بعد، اگر كسی از شما كفر ورزد، او را چنان عذاب میكنم، كه هیچ كس را آن گونه عذاب نكرده باشم.[۱۸]
مائده نازل شد و در میان آن، چند قرص نان و چند ماهی بوده و چون مائده در روز «یكشنبه» نازل شد، مسیحیان آن روز را روز عید نامیدند.[۱۹]
خداوند این چنین عیسی(علیهالسلام) را با آن معجزات روشن، مورد تأیید قرار داد تا زبان یاوه گویان را بسته و در دل اهل تردید اطمینان و یقین به وجود آورد، ولی یهودیانی كه عیسی(علیهالسلام) میان آنان برانگیخته شده بود، افرادی سخت دل بودند، لذا به مخالفت ا و برخواستند و مردم را از شنیدن دعوت و رسالت ا و بازداشته و بر ضد او به توطئهگری میپرداختند.
وقتی نقشههای آنان بینتیجه ماند، به فكر افتادند تا توطئه قتل آن بزرگ مرد را فراهم سازند، آنها برای اجرای اهداف شوم خود، قیصر روم را تحریك كردند و به او گفتند: اگر این وضع ادامه یابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد، برای حفظ سلطنت خود چارهای جز كشتن عیسی نداری.
حضرت عیسی(علیهالسلام) از توطئه دشمن آگاه شد، مكان خود را با یاران مخصوصش عوض كرد و در مخفیگاهها به سر میبرد، تا از گزند دشمن محفوظ بماند. یكی از حواریون به نام (یهودا اسخریوطی) به گرفتن مقداری نقره، مكان عیسی(علیهالسلام) را به دشمن نشان داد تا آن حضرت را دستگیر كرده و به دار بزنند.[۲۰]
عیسی(علیهالسلام) و یاران مخصوص به داخل باغی وارد شدند و در آنجا مخفی گردیدند، ولی بر اثر گزارش «یهودا» وقتی كه شب فرا رسید و هوا تاریك گردید، جاسوسان و مأموران دشمن از در و دیوار باغ وارد شدند و حواریون را احاطه كردند، وقتی كه حواریون خود را در خطر دیدند، عیسی(علیهالسلام) را تنها گذاشتند و گریختند، در چنین لحظه خطرناك،خداوند عیسی(علیهالسلام) را تنها نگذاشت، او را یاری كرد و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانید.
خداوند «یهودای» منافق را كه پیوسته درباره عیسی(علیهالسلام) سخن چینی میكرد، شبیه عیسی(علیهالسلام) قرار داد، مأموران او را دستگیر كردند، آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتی شدید، فوراً خود را باخت، دهانش لال شد و نتوانست خود را معرفی كند و سرانجام به دار آویخته شد و به مكافات عمل خود رسید. قیصر روم و وزیران و لشكریان پنداشتند كه عیسی(علیهالسلام) را كشتهاند، ولی به فرموده قرآن نه عیسی را كشتند و نه دار آویختند، ولی امر بر آنها مشتبه شد.
در جامعه آن روز منتشر شد، كه عیسی(علیهالسلام) به دار آویخته شد، حتی مسیحیان همین عقیده را دارند و شعار صلیب كه در تمام شئون زندگی مسیحیان دیده میشود، بر اساس این اعتقاد كه مسیح(علیهالسلام) مصلوب (به دار آویخته) شده و به شهادت رسیده است.
ولی طبق نص قرآن او كشته نشده، بلكه خداوند او را به سوی آسمان بالا برد و هم اكنون زنده است و طبق روایات،هنگام ظهور حضرت مهدی(علیهالسلام) به زمین فرود خواهد آمد.
برگرفته از كتاب «قصههای قرآن» نوشته محمد جواد مهری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] – قاموس قرآن: ج ۵، ص ۷۱ و ۸۲ – سور و آیاتی كه نام عیسی یا مسیح یا ابن مریم (علیهاالسلام) در آنها ذكر شده است عبارتند از:
بقره، آیات ۸۷٫ ۱۳۶و ۲۵۳ – ال عمران، آیات ۴۵، ۵۲، ۵۵، ۵۹ و ۸۴ – نساء، آیات ۱۵۷، ۱۶۳، ۱۷۱، ۱۷۲ – مائده، آیات ۱۷، ۴۶، ۷۲، ۷۵، ۷۸، ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۴ و ۱۱۶ – انعام، آیه ۷۵ – توبه، آیات ۳۰ و ۳۱ – مریم، آیه ۳۴ – مؤمنون، آیه ۵۰ – احزاب، ایه ۷ – شوری، آیه ۱۳ – زخرف، آیه ۵۷ و ۶۳ – حدید، آیه ۲۷ – صف، آیه ۶، ۱۴٫
[۲] – در اینكه چرا به حضرت عیسی(علیهالسلام) مسیح (مسح كننده و مسح شده) میگفتند: چند وجه ذكر كردهاند كه عبارتند از:
الف) به خاطر میمنت وجود و بركتی كه در وی بود.
ب) چون او با مسح طهارت و پاكیها خود را از گناه مصون داشت.
پ) او هیچ بیماری را مسح نمیكرد مگر آنكه بزودی خوب میشد.
ت) جبرئیل هنگام ولادت با بالهایش او را مسح نمود تا از شر شیطان در امان باشد. حیوة القلوب: ج ۱، ص ۲۹۳ – مجمع البیان: ج ۳، ص ۸۱٫
[۳] – بحارالانوار: ج ۱۴، ۲۱۴ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۳۹۶ – احتجاج: ص ۳۲۵ – ولی برخی گویند حضرت عیسی(علیهالسلام) در شهر ناصره یا بیت المقدس و یا بیت لحم در عصر سلطنت فرهاد پنجم یكی از شاهان اشكانی متولد شد (قصههای قرآن: ص ۴۲۳ – قاموس : ج ۷، ص ۷۴ – حیوة القلوب: ج ۱،ص ۳۹۷).
[۴] – این لفظ چهارده بار در قرآن آمده و واحد آن نصرانی میباشد كه یكبار در قرآن ذكر شده است، در علت این تسمیه چند قول است: قویتر از همه، قول ابن عباس میباشد كه ناصره شهری است در منطقه فلسطین، چون زمان كودكی و طفولیت مسیح (علیهالسلام) در آنجا سپری گشته، لذا به آن حضرت عیسای ناصری میگفتند، در نتیجه پیروان آن حضرت را نصرانی و نصاری گفتند. (قاموس قرآن: ج ۷، ص ۷۴).
[۵] – تفسیر قمی: ج ۲، ص ۲۷۰٫
[۶] – اقتباس از سوره مریم، آیات ۱۶-۲۱٫
[۷] – البته در اینكه چگونه این فرزند به وجود آمد: آیا جبرئیل(علیهالسلام) در پیراهن او دمید یا در دهان او، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده، هر چند كلمات مفسرین در این زمینه مختلف است.
[۸] – در اینكه این مكان دور دست كجا بوده برخی معتقدند شهر ناصره است.
[۹] – اقتباس از سوره مریم، آیه ۲۲-۲۶ – كافی:ج ۸، ص ۱۲۶٫
[۱۰] – در اینكه دوران حمل مریم(علیهاالسلام) چه اندازه بود؟ میان مفسران اختلاف نظر است: طبق برخی روایات از میان انبیاء و اوصیاء تنها عیسی بن مریم و حسین بن علی و حضرت یحیی(علیهم السلام) شش ماهه به دنیا آمدند. كافی: ج ۱، ص ۴۶۴ – علل الشرایع: ص ۲۰۶٫
[۱۱] – اقتباس از سوره مریم، آیات ۲۷-۳۲ – تفسیر قمی:ج ۲، ص ۴۸٫
[۱۲] – بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۲۲۹٫
[۱۳] – سورههای آل عمران، آیه ۴۸ – مائده، آیه ۴۶ – طبق روایتی در پنجاه و یكمین سال از دوران حكومت «ایسخ بن اشكان» عیسی بن مریم(علیهالسلام) به پیامبری مبعوث گردید، او به بیت المقدس آمده و تا سن سی و دو سالگی بنی اسرائیل را به خدا پرستی دعوت كرد(كمال الدین: ص ۲۲۴).
[۱۴] – اقتباس از سورههای زخرف، آیات ۶۳ و ۶۴ – نساء، آیات ۱۶۰ و ۱۶۱٫
[۱۵] – «حواریون جمع «حورای» از ماده حور» به معنی شستن و سفید كردن است، اما در اینكه چرا شاگردان مسیح(علیهالسلام) را به این نام میخوانند، احتمالات متعددی بیان شده ولی آنچه نزدیكتر به ذهن میرسد این است: كه آنها علاوه بر ا ینكه قلبی پاك و روحی با صفا داشتند در پاكیزه ساختن و روشن نمودن افكار دیگران شستشوی مردم از الودگی و گناه، كوشش فراوانی داشتند. (تفسیر نمونه: ج ۲، ص ۴۲۶ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۱۰).
[۱۶] – اقتباس از سوره آل عمران، آیات ۵۲-۵۳٫
[۱۷] – اقتباس از سوره، آل عمران، آیات ۴۹-۵۰٫
[۱۸] – اقتباس از سوره مائده، آیات ۱۱۲-۱۱۵٫
[۱۹] – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۱۸٫
[۲۰] – اقتباس از سورههای نساء، آیه ۱۵۷ – آل عمران، آیه ۵۵ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۳۸ – قصص قرآن: ص ۱۵۳ – اسلام قرآن: ص ۲۶۸٫