0

پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی

 
mmpbabalhavaej
mmpbabalhavaej
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 563
محل سکونت : فارس

پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
شنبه 19 تیر 1395  1:48 AM

پرسش:چرا خداوند انسانها را امتحان مي کند؟

پاسخ:

1ـ غرض اصلی در امتحان الهی این است که استعدادهای وجودی انسان ، به خصوص استعدادهای الهی او رشد کنند ؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحانی بنده ی خود را متوجّه ضعف خود می کند تا خودش آن ضعف را جبران کند ؛ و گاه او را امتحان می کند امّا نه برای متوجّه نمودن او ، بلکه برای اینکه خود آن امتحان باعث رشد وجودی شخص می شود. خداوند متعال می داند که مؤمنین و انبیاء (ع) در برابر امتحانات او اعتراضی نخواهند نمود ولی باز آنها را امتحان می کند ؛ چرا که با این امتحانها درجه ی وجودی آنها بالا می رود. لذا امتحان خدا همواره از سر لطف است ؛ لکن موضع گیری منفی یک شخص در برابر امتحان الهی ، باعث می شود که آن امتحان ، زمینه سقوط او را فراهم کند. مثل کسی که اگر در امتحان مدرسه شرکت کرده و قبول شود ، به کلاس بالاتر راه پیدا می کند ؛ ولی اگر در امتحان حاضر نشود یا سر جلسه امتحان ، سوالات را عمداً پاسخ ندهد یا آمادگی قبلی برای امتحان را فراهم نکرده باشد ، در آن صورت همان امتحان برای او سبب سقوط خواهد بود.  

اگر کسی ضعفهای معنوی خود را دانسته و خود اقدام به برطرف نمودن آنها کرد ، روشن است که برای برطرف شدن آن ضعفها مورد امتحان قرار نخواهد گرفت ؛ چون ضعفی نیست که برطرف شود ؛ ولی برای تثبیت آن کمال حاصل شده ، ممکن است مورد امتحان قرار گیرد ؛ همچنین خود همان درجه حاصل شده ممکن است محملی برای یک امتحان دیگر شود تا شخص ، به درجه ای بالاتر نیز ترقّی کند. اساساً باید دانست که دنیا دار امتحان است ؛ و امتحان الهی مثل امتحانهای دنیوی سر ترم نیست ؛ لحظه لحظه ی زندگی ، امتحان است ، خوردن انسان ، خوابیدن او ، سخن گفتنش ، بادی که می وزد ، بارانی که می بارد ، خکسالی ها ، ارزانیها ، گرانیها ، سلامتی و مریضی ، خوش قیافه بودن و بدقیافه بودن ، مرد بودن و زن بودن و ... همه ابزار امتحان خدا هستند. لذا آدمی تا زمان وارد شدن به عالم برزخ ، حتّی یک ثانیه هم از امتحان خدا فارغ نیست. لکن برای اینکه انسان اوّلاً بودن خود در جلسه امتحان الهی را فراموش نکند و ثانیاً در مسیر تکامل مداوم ، جهشهای تکاملی نیز داشته باشد ، گاه امتحانهای بزرگی نیز از او گرفته می شود.

بنا بر این ، همان گونه که مرگ عزیزان ، فقر ، مریضی ، نقص عضو  و امثال این امور ، امتحان خدا هستند ، زنده بودن عزیزان ، ثروت ، سلامتی ، داشتن اعضای سالم و امثال آنها نیز امتحان الهی اند. و چه بسا کسانی که در امتحانات قسم دوم مردود می شوند تعدادشان بیشتر از کسانی باشد که در امتحانات قسم اوّل مردود می شوند. در امتحانات قسم اوّل بسیاری از افراد متوجّه خدا شده و از او مدد می جویند ولی در قسم دوم کمتر کسی هست که خدا را یاد کرده و شکر نعمت او کند. لذا خداوند متعال می فرماید:« وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ . ـــ و عدّه کمی از بندگان من شکرگزارند» (سبأ :  13) ؛ و فرمود: « و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكّر شود يا شكرگزارى كند»( الفرقان :  62)  واقعاً چند نفر در عالم وجود دارند که خدا را به خاطر آفریدن شب و روز و خورشید و ماه شکر کنند؟ یا هر بار که والدین خود را می بینند خدا را یاد کرده و شکر گزار او باشند؟ در حالی که همه ی اینها نعمت خدا هستند و وظیفه آدمی این است که در برابر نعمت ، شکر گزار باشد.

2ـ از نظر مذهب شيعه که قائل به اختيار است و جبر  و تفويض را محال مي داند ، انسان ، تا آنجايي که مربوط به اراده و اختيار او مي شود ، حاکم بر وضع آينده ی خود است. وضع آينده يک انسان شبيه يک ورقه ی امتحاني است و نمره اي که به آن داده مي شود تعيين کننده ی سعادت يا شقاوت اوست. در اين ورقه ی امتحاني هيچ جوابي نگاشته نشده است و تنها چيز موجود در آن ، سؤالات ، و توضيحاتي در مورد سؤالات است. بخشي از اين سؤالات را خدا طراحي کرده است و از دست ما خارج است ؛ اين سؤالات بر دو گونه اند برخي تکويني و برخي دیگر تشريعي هستند. مثلا ما نمي دانيم که امروز در خيابان با چه حادثه اي روبرو خواهيم شد ولي با هر حادثه اي که روبرو شويم يک سؤال امتحاني است که بايد به آن جواب درست دهيم. اين گونه سؤالات، سوال هاي تکويني هستند. بنابراين هر اتفاق تکويني که براي ما رخ دهد چه عذاب باشد، چه رحمت باشد چه براي امتحان باشد و چه عقوبت اعمال گذشته خودمان و چه... همگي سؤال امتحاني هستند و جواب درست ما را طلب مي کنند. لذا لزومي ندارد که ما بدانيم اين حادثه از چه سنخي است، آنچه مهم است عکس العمل درست ما در مقابل آن است و عکس العمل و جواب درست را فطرت و عقل و  دين  به ما یاد داده است؛ يا به عبارتي جواب درست را خدا در فطرت و عقل و دين به ما عرضه کرده است. امّا سؤالات تشريعي عبارتند از واجبات و محرّمات و مستحبات و مکروهات. واجبات را حتما بايد بجا آورد و محرّمات را حتما بايد ترک کرد. اينها سوالاتي هستند که نمره ی آنها تعيين کننده ی وضع آينده يا به اصطلاح سرنوشت ماست ؛ ولي مستحبات سوالاتي هستند که اگر آن را با آگاهي انجام دهیم نمره تشویقی دارد ، و اگر مکروهات را ترک کنیم خدا در نمره دادن با ارفاق عمل می کند .امّا اگر کسی در امتحان تشریعی تقلب کند یا همه ی سوالات را جواب غلط دهد یا امتحان را به باد تمسخر بگیرد و... در این صورت خدا یا سوالات انحرافی پیش پایش می گذارد.«وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُون‏. ـــ آنها مکر کرده نقشه مهمّى كشيدند، و ما هم نقشه ای کشیدیم ، در حالى كه آنها درك نمى‏كردند.»(النمل:50) یا به رورقه ی امتحانی او مهر مردودی می زند. خداوند متعال در سوره بقره می فرماید:« كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان را(از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى؛ ايمان نخواهند آورد. خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند:به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم. در حالى كه ايمان ندارند.مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند؛ (اما) نمى‏فهمند. در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه مي گفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. و هنگامى كه به آنان گفته شود:در زمين فساد نكنيد! مى‏گويند: ما فقط اصلاح كننده‏ايم. آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولى نمى‏فهمند. و هنگامى كه به آنان گفته شود: همانند(ساير) مردم ايمان بياوريد! مى‏گويند:آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟! بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند. و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى‏كنند، و مى‏گويند: ما ايمان آورده‏ايم. (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مى‏كنند، مى‏گويند:ما با شمائيم. ما فقط(آنها را) مسخره مى‏كنيم. خداوند آنان را استهزا مى‏كند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. آنان كسانى هستند كه«هدايت» را به«گمراهى» فروخته‏اند؛ و(اين) تجارت آنها سودى نداده؛ و هدايت نيافته‏اند.» (بقره:6 ـ 16)  ودر سوره جاثیه فرمود« آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى(بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده‏اى افكنده است؟! با اين حال چه كسى مى‏تواند غير از خدا او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نمى‏شويد؟! آنها گفتند: «چيزى جز همين زندگى دنياى ما در كار نيست؛ گروهى از ما مى‏ميرند و گروهى جاى آنها را مى‏گيرند؛ و جز طبيعت و روزگار ما را هلاك نمى‏كند!» آنان به اين سخن كه مى‏گويند علمى ندارند، بلكه تنها حدس مى‏زنند(و گمانى بى‏پايه دارند). و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود، دليلى در برابر آن ندارند جز اينكه مى‏گويند:اگر راست مى‏گوييد پدران ما را(زنده كنيد) و بياوريد(تا گواهى دهند). بگو: خداوند شما را زنده مى‏كند، سپس مى‏ميراند، بار ديگر در روز قيامت كه در آن ترديدى نيست گردآورى مى‏كند؛ ولى بيشتر مردم نمى‏دانند. مالكيّت و حاكميّت آسمانها و زمين براى خداست؛ و آن روز كه قيامت برپا شود اهل باطل زيان مى‏بينند.  در آن روز هر امّتى را مى‏بينى(كه از شدّت ترس و وحشت) بر زانو نشسته؛ هر امّتى بسوى كتابش خوانده مى‏شود، و(به آنها مى‏گويند:) امروز جزاى آنچه را انجام مى‏داديد به شما مى‏دهند. اين كتاب ما است كه به حق با شما سخن مى‏گويد(و اعمال شما را بازگو مى‏كند)؛ ما آنچه را انجام مى‏داديد مى‏نوشتيم. امّا كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى‏كند؛ اين همان پيروزى بزرگ است. امّا كسانى كه كافر شدند(به آنها گفته مى‏شود:) مگر آيات من بر شما خوانده نمى‏شد و شما استكبار كرديد و قوم مجرمى بوديد؟! و هنگامى كه گفته مى‏شد: وعده خداوند حقّ است، و در قيامت هيچ شكّى نيست ، شما مى‏گفتيد: ما نمى‏دانيم قيامت چيست؟ ما تنها گمانى در اين باره داريم، و به هيچ وجه يقين نداريم. و بديهاى اعمالشان براى آنان آشكار مى‏شود، و سرانجام آنچه را استهزا مى‏كردند آنها را فرامى‏گيرد. و به آنها گفته مى‏شود: «امروز شما را فراموش مى‏كنيم همان‏گونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد؛ و جايگاه شما دوزخ است و هيچ ياورى نداريد.  اين بخاطر آن است كه شما آيات خدا را به مسخره گرفتيد و زندگى دنيا شما را فريب داد. امروز نه آنان را از دوزخ بيرون مى‏آورند، و نه هيچ گونه عذرى از آنها پذيرفته مى‏شود.»(جاثیه:6 ـ35)

 

اینها سنتها یا  قوانین امتحانات خداست که جزئی از سنتهاي اوست ؛ و البته خدا سنتهای  ديگري نيز  دارد که از طرح آنها صرف نظر مي کنيم.
بنابر اين هر حادثه اي و موردي که ما در زندگي دنيا با آن مواجه مي شويم امتحان خداست ،‌ حتي حوادثي که نتيجه سوء عمل خود ماست؛ حتی آن حالت تردید و دو دلی  که گاه در ما ایجاد می شود خود یک سوال امتحانی است. برخی به بهانه ی این که من در تردید بودم و نمی دانستم چه کنم از مسولیّت الهیِ خود شانه خالی می کنند و مردود می شوند ؛ ولی افراد زیرک در چنین مواردی به اهل علم مراجعه کرده خود را از تردید می رهانند ؛ لذا انسان همواره بايد خود را مسئول بداند و با هر امري که مواجه مي شود بايد آن یک سوال الهی فرض نموده از خود بپرسد که فطرت و عقل و دين در اين مورد چه جوابي مي دهند؟ و اگر خود به جواب نرسيد بايد از اهل خبره و علما بپرسد ؛ و مطمئن باشد که خدا عادل است و در حقّ کسي ظلم نمي کند؛ بلکه خدا محسن است و به اهل خير بيش از تلاششان پاداش مي دهد. همچنين بايد متوجه بود که دنيا مکان راحتي و خوشگذراني نيست و نبايد پنداشت که افراد عيّاش و بي دين و به ظاهر خوشبخت واقعا خوشبخت هستند، اينها همان کساني هستند که خدا به آنها مهلت داده است يا خداي ناکرده بر قلبشان مهر مردودي زده است. جواب حقیقی امتحان دنيا را باید در عالم برزخ و قيامت مشاهده نمود نه در دنیا ؛ اگرچه برخی آثار آن در دنیا نیز ظاهر می شود. دنيا بسيار کوتاه و در حد يک جلسه ی امتحاني است و آخرت آن روزي است که کارنامه ی اعمال را به انسان مي دهند و بر اساس آن معلوم مي شود که سعادتمند و شقاوتمند کيست. افراد بي ايمان و بي دردي که به ظاهر خوشبخت مي نمايند مانند کساني هستند که سرجلسه ی امتحان کنکور مشغول خوردن بيسکويت و سانديس بودند. « پس کساني که کارنامه اش را به دست راستش دهند فرياد مي زند که: (اي اهل محشر) کارنامه ی مرا بنگريد و بخوانيد؛ من يقين داشتم که به حساب اعمالم مي رسم او در يک زندگي رضايت بخش قرار دارد، در بهشتي عالي ... اما کسي که کارنامه اش را به دست چپش بدهند مي گويد: اي کاش هرگز کارنامه ام را به من نمي دادند و نمي دانستم حساب من چيست. اي کاش مرگم فرا مي رسيد مال و ثروتم هرگز مرا بي نياز نکرد، قدرت من نيز از دست رفت.[ خدا امر می کند که ]  او را بگيريد و در بند و زنجيرش کنيد» (حاقه/19و30)

حاصل سخن این که اکثر سوالات سرنوشت ساز زندگی ما انسانها از عهده ی خودمان خارج است. امّا جواب آن سوالات بر عهده ی خودماست. لذا بسیاری از سوالات سرنوشت ساز زندگی آینده ی ما از پیش نگاشته شده ولی جواب آنها بر عهده ی خودماست که باید از نوک قلم اراده و اختیار ما بر صفحه ی زندگیمان نقش بندد.

پس سرنوشت انسان ، به معنی سوالات سرنوشت ساز زندگی او ، از پیش تعیین شده اند ؛ ولی سرنوشت انسان ، به معنی نحوه ی جواب دادن به آن سوالات سرنوشت ساز به دست خود انسان سپرده شده است. همچنین باید دانست که اوّلاً همه ی این امتحانات تنها و تنها برای رشد حقیقی و الهی انسان است. ثانیاً نحوه ی جواب انسان به یک سوال الهی است که سوال بعدی را تعیین می کند. یعنی تا انسان به سوال اوّل جواب نداده از سوال بعدی بی اطّلاع است. حال اگر به آن سوال جواب عالی داد سوال بعدی که برای او انتخاب می شود رشد آورتر بوده ، راهنمایی خاصّ الهی را هم به صورت الهام درونی در پی دارد. و اگر جواب خوب یا متوسّط بود سوال بعدی نیز متناسب با آن خواهد بود. و اگر خدای نکرده جواب داده شده به سوال بد بود جواب سوال بعدی نیز سختتر می شود. برای مثال اگر کسی یک روز روزه را عمداً خورد سوال تکلیف بعدی او شصت روز روزه ی کفّاره خواهد بود. و اگر معاذ الله کسی به آن جواب نداد و آن را تمسخر نمود ؛ سوال بعدی ممکن است انحرافی و گمراه کننده باشد ، یا سوال در قالب مجازات مطرح شود.

باید دانست که خداوند متعال بر کسی بیش از توانش تکلیف تعیین نمی کند. « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‏. ـــــــ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش ، تكليف نمى‏كند. (انسان،) هر كار(نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر كار(بدى) كند، به زيان خود كرده است»(البقرة:286) امّا در عین حال خدا در امر امتحان بندگانش ، مثل برخی معلّمین مدارس ، امروز و فردا هم نمی کند ، چرا که خدا رحیم و رحمن بوده راضی به رکود و عقب ماندگی بندگانش نمی شود. از اینرو دائماً آنها را به تلاش و تکاپو وا می دارد تا در مدّت کوتاه زندگی دنیوی ، توشه ی فراوان تری برای عالم آخرت و زندگی ابدی فراهم کنند. لذا رحمت بی منتهای خدا موجب آن نمی شود که همه ی خواسته های بندگانش را فراهم نماید. بلکه رحمت او ایجاب می کند که تنها خواسته هایی را برآورده سازد که حقیقتاً به نفع آنهاست. بشر در مقابل خداوند متعال که علم فراگیر دارد مثل کودکی در برابر والدین فهمیده ی خویش است که هرچه را دوست دارد از آنها طلب می کند ؛ امّا والدین فهیم تنها خواسته هایی را برای فرزندانشان برآورده می کنند که حقیقتاً به نفع اوست. خداوند متعال نیز چنین عمل می کند . البته خداوند متعال فراتر از این ، خود همان خواستن را هم وسیله ی امتحان و رشد بنده قرار داده از این راه ایمان او را تقویت می کند. پس باید دانست که دنیا جای بهره بردن نیست جایگاه امتحان دادن و رشد کردن و به سعادت حقیقی رسیدن است. با این طرز نگاه به عالم هستی است که انسان در مسیر درست رشد و ترقّی قرار می گیرد و ارزش حقیقی هر چیزی را ادراک می کند و متوجّه می شود که به هر چیزی چه اندازه باید بها داد.  

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها