پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
پنج شنبه 17 تیر 1395 2:51 AM
پرسش:چرا نبايد به ذات پروردگار فکر کرد؟
پاسخ:
واژه ي « ذات خدا » داراي دو اصطلاح مي باشد ؛ در يك اصطلاح مقصود از آن، كنه ذات خداوند متعال مي باشد كه نه اسمي و نه رسمي داشته ، از هر گونه وصف و اسم و حكم منزّه و مبراست ؛ نه قابل تصوّر است نه در حيطه ي تصديق مي گنجد ؛ لذا نه مجهول است و نه معلوم ؛ چرا كه نفياً و اثباتاً هيچ حكمي بر نمي دارد. كنه ذات چنان است كه حتّي متّصف به موجود و واجب الوجود بودن هم نمي شود ؛ چرا كه «الموجود» و «واجب الوجود» ، اسمي از اسماء اويند نه كنه ذاتش. از اين مرتبه از ذات ، تعبير مي شود به كنه ذات ، لكن حتّي همين «كنه ذات» نيز اسم او نبوده از سر ناچاري درباره ي آن ذات فرا ادراكي استعمال مي شود. برخي از روايات كه از تفكّر درباره ي ذات خدا منع نموده اند منظورشان از ذات همين «كنه ذات» بوده ؛ و سرّ اين منع، آن است كه هر چه انسان ، به عقل و قلب ، ادراك نمايد يقيناً كنه ذات نخواهد بود؛ چرا كه كنه ذات از تصوّر و تصديق بيرون است. پس هر كه در اين وادي فكّر نمايد در حقيقت تخيّل و توهّم مي كند نه تفكّر به معني حقيقي آن. لذا فرمودند خود را در اين مورد به زحمت بي ثمر نيندازيد كه ممكن است توهّمات خود را كنه ذات خدا بپنداريد. كلام مولي الموحدين علي (ع) در خطبه اوّل نهج البلاغه ناظر به اين حقيقت است كه فرمود : «... الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ ... ــــ ... آن خدايي كه نه همّتهاي عالي و بي كران خواه، دركش توانند و نه غوّاصان درياي ژرف انديشه ، به او دست يازند.»
اصطلاح دوم ذات خدا ، مرتبه ي ظهور ذات براي ذات مي باشد كه از آن تعبير مي شود به منطقه ي اسماء الله ؛ و در اين مقام است كه گفته مي شود اسماء ذاتيّه ي خدا عين ذات او مي باشند. لذا آدمي با شناخت حقيقت اسماء الهي به خلعت معرفت الله مشرّف مي شود. وقتي گفته مي شود حكماء و متكلمين موحّد ، وجود خدا و اوصاف و اسماء او را اثبات مي كنند ، و عرفا و اولياء الهي به لقاء او نائل گشته فاني في الله مي شوند ، در حقيقت منظور گوينده ، شناخت حصولي و حضوري اين مقام است ؛ كه شهود آن و تفكّر درباره ي آن ذاتاً ممكن بوده ، ذاتاً مانعي ندارد ؛ ولي با اين حال برخي از احاديث منع كننده از تفكّر در ذات ، شامل اين معني از ذات نيز مي شود ؛ چون در اين احاديث تصريح شده كه در ذات خدا تفّكر نكنيد بلكه در فعل او نظر نماييد يا تصريح شده كه به فوق عرش نپردازيد و در مادون آن بينديشيد ؛ كه مافوق عرش ، همان منطقه ي اسماء الله است نه كنه ذات. از طرف ديگر ، خود اهل بيت (ع) سخنان فراواني درباره ي همين ذات بيان نموده و حقايقي را در اين باب به اصحاب خود تعليم نموده اند كه خود نشان از جواز تفكّر در اين باب دارد. لذا منع اهل بيت (ع) از تفكّر در ذات به اين معنا ، شامل همگان نمي شود بلكه شامل كساني است كه به خاطر نداشتن رشد علمي لازم ، قدرت درك حقيقت اسماء الهي را ندارند ؛ از اينرو تفكّرشان در ذات خدا آنان را به تشبيه و تجسيم سوق داده باعث مي شود كه اينها به خاطر قصور فهم ، توهّمات نادرستي درباره ي خدا داشته باشند. تاريخ علم كلام (علم عقائد) نيز نشان مي دهد كه بسياري از اهل نظر در اين باب دچار اشتباهات فاحش و گاه شرك آلود شده اند. لذا درباره ي تفكّر در ذات به اين معني اخير دو گونه روايات وجود دارند ؛ در برخي از آنها از تفكّر در ذات نهي شده ولي در برخي ديگر ، چنين تفكّري مدح گرديده است. براي نمونه فرمودند: « تَكَلَّمُوا فِيمَا دُونَ الْعَرْشِ فَإِنَّ قَوْماً تَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَتَاهُوا ــــ درباره ي مادون عرش سخن بگوييد ؛ چرا كه گروهي درباره ي خداي عزّ و جلّ سخن گفته و هلاك گشتند.» (بحارالأنوار ، ج3، ص262 ) و امام رضا (ع) فرمودند: « لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ ــــ عبادت به زيادي روزه و نماز نيست عبادت حقيقي تنها به تفكّر درباره ي خداست.» ( بحارالأنوار ، ج3 ،ص 261)
در جوامع روايي شيعه مشابه اينگونه نهي ها را در ديگر امور مشكل معرفتي نيز مشاهده مي كنيم ؛ براي مثال وقتي برخي افراد كم قابليّت درباره ي قضا و قدر از اهل بيت (ع) پرسش مي نمودند ؛ حضرات معصومين (ع) آنها را از ورود در اين گونه مباحث منع مي نمودند ولي آنگاه كه افراد قابلي همين سوال را به محضر مباركشان عرضه مي داشتند با عبارات عميق و حكيمانه اي پاسخ را ارائه مي داشتند ؛ لكن به گونه اي مي فرمودند كه اگر سخنشان به گوش افراد كم قابليّت رسيد ذهنشان را درگير نكند. در باب معرفةالله نيز سيره ي اهل بيت (ع) به همين منوال بوده است.