0

پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی

 
mmpbabalhavaej
mmpbabalhavaej
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 563
محل سکونت : فارس

پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
پنج شنبه 17 تیر 1395  1:23 AM

پرسش:ما محکوم به وظيفه ايم نه مأمور به نتيجه اما آيا اين در مورد خداوند متعال نيز صادق است؟ خداوند مي فرمايد انس و جنّ را براي عبادت خود آفريدم در حاليکه بسياري از آنها خداوند را عبادت نکرده و نخواهند کرد و مستوجب عذاب و در موارد متعددي خلود در آتش و عذاب ابدي خواهند بود. اين وقتي سؤال برانگيزتر مي شود که به علم کامل و دقيق و شفاف خداوند نسبت به عاقبت آفرينش هر مخلوقي، يقين داشته باشيم. با اين مقدمه، سؤال ايجاد مي شود که آيا خداوند که مي داند اين تعداد از انس و جنّ عبادت او را نخواهند کرد، و او هم صرفاً براي عبادت آنها را مي آفريند، پس چرا مي آفريند؟ آيا خداوند هم نه به خاطر نتيجه و حکمت بلکه به صرف وظيفه و تجلي صفت خلاقيت، دست به آفرينش آن انسانها و جنّها مي زند؟ آيا مگر خداوند به چيزي غير از خود محدود و مقيد است که براي او وظيفه تعيين نمايد؟ بنظر مي رسد وظيفه در شأن الوهيت نباشد و حکمت خداوند ايجاب مي کند که او نتيجه را بخواهد. شايد از همين جا بتوان استنباط کرد که عذاب الهي وسيله اي براي حصول همان نتيجه اصلي آفرينش است نه هدف؛ بدين ترتييب که عبادت در معناي حقيقي يعني روح بندگي باطني (خشوع و سرسپردگي و انقيادي که عاشق نسبت به معشوق دارد و نهايت آن الگوبرداري، همانندسازي، و تحصيل صفات معشوق است؛ نه بندگي ظاهري آنچنان که برده نسبت به ارباب دارد و نهايت آن نياز ارباب و از خود بيگانه شدن برده است) و در نهايت وقتي شعور بنده اي به آن نمي رسد، عذاب وسيله اي مي شود براي پاک کردن موانع بندگي حقيقي و در نهايت بايد آن نتيجه بندگي (در اين دنيا يا در آن دنيا هر چند با گذر از هفت خوان رستم) حاصل شود تا حکمت الهي تحقق يابد. نهايت بندگي نيز که در اثر شبيه سازي به صفات خالق، کسب کمالات و بعبارتي قرب الهي حاصل مي شود و همه اين تکميل فضايل و کسب کمالات يعني کم شدن فاصله تا خداوند متعال و يعني بالاخره فناي لله (البته گفتنش راحت است). حاصل اينکه اگر آخر سلسله و زنجيره خلقت هر مخلوقي به فنا (نه عدم) و از بين رفتن به وجود و نه از بين رفتن به عدم ختم نشود، اين زنجيره دچار ضعف و حقيقتي برگشت ناپذير به خداوند (حداقل بعد وجودي آن که به علت تکامل، اين بعد وجودي وسيعتر مي شود نه بعد عدمي و ماهيتي آندر نظر گرفته شده است که نه با حکمت الهي سازگار به نظر مي رسد، نه با اينکه مخلوقي چنين جسارتي در مقابل حق تعالي داشته باشد، نه با سير تکامل از عدم مطلق تا وجود مطلق (که قاعدتاً فيض حقيقي و حقيقت صفت خلق و خلقت الهي است) نه با نفي کثرت که درآخر هر کثرتي بايد به وحدت برگشت کند وگرنه اصالت به کثرت شايد شائبه شرک پيدا کند، و نه ... و الله اعلم.

پاسخ:

1ـ اینکه خداوند مي فرمايد: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ » ، منظور این نیست که من آنها را آفریدم تا هدف مرا برآورده سازند ؛ چون خدا هدف ندارد تا کسی آن را برآورده سازد. این آیه صرفاً بیان کننده ی این معناست که ای انس و جنّ ! هدف تعیین شده برای حرکت اختیاری شما ، رسیدن به مقام عبودیّت است. پس اگر خواستید ، به آن هدف برسید و اگر نخواستید ، به خود زیان زده اید نه به خدا. لذا فرمود: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً  ــــ  همانا ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند.» (الإنسان:3) ؛ یعنی ما گفتیم که باید به چه مقامی باید برسید ؛ و دین و هادیان خود را هم فرستادیم تا اگر شما خواستید ، به وسیله ی ٱنها به هدفتان برسید. و اگر نخواستید به هدف تعیین شده برای خودتان برسید ، به خود زیان زده اید ؛ و چنین نیست که خدا از هدف خود باز مانده باشد. چون خدا غنیّ محض است ؛ و غنیّ محض هدف ندارد. چون هدف ، کمالی است که باید به آن رسید ؛ و خدا فاقد کمالی نیست تا بخواهد به آن برسد. بر همین اساس خداوند متعال در آیاتی فرمود: « قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكيل‏ ـــــــ بگو: اى مردم! پيام حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر كه هدايت پذيرد تنها به سود خويش هدايت مى‏شود و هر كه گمراه شود فقط به زيان خود گمراه مى‏گردد، و من بر شما نگهبان نيستم. » (يونس:108) ؛ و فرمود: «... مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريم‏ ــــــ هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مى‏كند؛ و هر كس كفران نمايد پروردگار من ، غنىّ و كريم است.» (النمل:40) ؛ و فرمود: « وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين‏ ـــــ  كسى كه جهاد و تلاش كند، براى خود تلاش مى‏كند؛ چرا كه خداوند از همه جهانيان بى نياز است. » (العنكبوت:6) ؛ و فرمود: « مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميد ـــــــ آن كس كه شکر كند ، پس فقط به برای خود شکر نموده ؛ و آنکه کفران نماید ، پس همانا خدا بى‏نياز و ستوده است. » (لقمان:12) ؛ یعنی خیال نکنید که اگر شما هدایت نشدید و به مقام عبودیّت نرسید ، خدا از هدف خود باز مانده است. حاشا و کلّا ، برای خدا هدف معنی ندارد تا به آن برسد یا نرسد.

پس خدا می آفریند نه برای نتیجه ، چون نتیجه همان هدف و کمالی است که شخص در پی آن است. و برای خدا هدف و کسب کمال معنی ندارد.

2ـ امّا اینکه گفته می شود: ما مأمور به وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه ؛ مقصود این است که هدف تعیین شده برای افعال اختیاری ما ، عبودیّت و بندگی است ؛ و بندگی به این است که انسان فقط تابع دستور خدا باشد ؛ و یقین کند که اگر طبق دستور او رفتار نموده و وظیفه ی بندگی خود را به جا آورد ، طبق سنّتهای الهی حاکم بر عالم هستی ، به کمال مطلوب خود خواهد رسید. 

3ـ امّا اینکه گفته می شود: خدا آفرید تا خالقیّت خود را اظهار نماید. مقصود این نیست که اظهار خالقیّت ، هدف خدا بود ؛ بلکه مقصود این است که خالقیّت ، لازمه ی خدایی است. لذا فرض خدایی که ذاتاً خالق نیست ، فرض موجودی است غیر از خدا. چون خدایی که خالق نیست ، فاقد کمالی به نام خالقیّت است. و فاقد یک کمال ، ناقص است. و موجود ناقص محتاج است. پس چنین موجودی نمی تواند خدا باشد ؛ بلکه آنکه احتیاج او را برآورده می سازد ، او خدا خواهد بود. پس خدا خلق نمی کند تا خالقیّتش ظهور کند ، بلکه چون خالق است ، خالقیّتش ظهور می کند و از ظهور خالقیّت او خلق ، نمودار می شوند.

همچنین حکمت خدا به این معناست که چون او کمال محض است ؛ لذا عالمی که از او نمودار گردد ، محکمتر از آن ، عالمی فرض نخواهد داشت. لذا خدا حکیم است ، یعنی کار محکم می کند. اهل برهان را هم حکیم گویند ، از آن جهت که سخن برهانی محکم و خلل ناپذیر است.

4ـ امّا عذاب و جهنّم ، نمود نقصها و عدمهای شخص جهنّمی است ؛ یعنی شخص باید به کمالی می رسید که نرسیده است ؛ یعنی باید به مقام عبودیّت اختیاری دست می یافت ، ولی دست نیافته است. لذا نداشته های او به صورت حسرت و عذاب برای او جلوه گر می شوند. مانند درد جسمانی که نمود به هم خوردن نظم سلولها و نظم مزاج است. نظم سلولها امری وجودی است ؛ لذا اگر به هم خورد ، عذاب خواهد داشت. بینایی ، امر وجودی است ؛ لذا اگر کسی چشم خود را از دست داد ، معذّب خواهد بود ؛ حتّی اگر درد جسمانی نداشته باشد. چون فقدان و ناداری و عدم ، عین عذاب است ؛ البته برای کسی که می توانست داشته باشد ولی ندارد.

البته برخی گفته اند: درد امر وجودی است. اینها بین فعالیّتهای مغزی و عصبی و درد اشتباه کرده اند. اعصاب ، صرفاً به مغز اطّلاع می دهند که نقصی حاصل شده است ؛ و مفز نیز این اطّلاعات را در اختیار روح قرار می دهد ؛ و روح است که از ادراک نقص ، احساس درد می کند. لذا گاه روح شخص مشغول امری بسیار شوق انگیز یا امری بسیار اندوهناک است ، و با اینکه بدنش زخمی شده ، ولی در چنان حالتی درد آن را حسّ نمی کند ؛ چون توجّهی به آن نقص ندارد.

5ـ امّا در باب فناء فی الله عرض می شود که همه موجودات عالم ، به محض وقوع قیامت کبری به این فنا خواهند رسید ؛ لکن این فنا ، فنای تکوینی است. چون تمام موجودات ، حتّی کفّار و شیطان هم ، تکویناً عبد خدا هستند ؛ و غایت عبودیّت ، فناء فی الله است.  امّا فناء فی الله اختیاری که عین عبودیّت اختیاری و غایت آن است ، تنها برای عبد مختار خدا خواهد بود به اندازه ی عبودیّتش. لذا فرمود: « كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ (26) وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام‏ ــــ همه كسانى كه روى آن هستند فانى مى‏شوند (26)  و تنها وجه پروردگار تو باقی می ماند که صاحب جلال و اکرام است» (الرّحمن) و فرمود: « وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ  ـــــــ  و برای الله است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ؛ و همه ی امور به سوى او باز گردانده می شوند » (آل‏عمران:109)

در این بازگشت تکوینی به سوی خدا و فناء در اسماء الهی ، همه ی موجودات شریکند. بعد از آن فناء ، همه از حال فناء خارج گشته به صحنه ی محشر می آیند ولی اهل جهنّم ، از همان حال فناء ، به علم الیقین می یابند که مقام حقیقی آنها در صورت عبودیّت چه می شد. لذا وقتی به وضع موجود خود نظاره نمودند ، فاصله خود را از خود حقیقی می یابند ، و نقصهایشان نمودار گشته آنها را آتش خود فرو می پوشد. از آن به بعد ، نوبت فنای اختیاری می رسد. اهل بهشت در اسماء رحمت خدا فانی می شوند که بهشت ظهور آنهاست ؛ و اهل جهنّم نیز در اسماء غضب خدا فانی می شوند که جهنّم ظهور آنهاست. امّا جهنّم حقیقتاً هدف تعیین شده نیست ؛ بلکه جهنّم یعنی نرسیدن به هدف. آنکه از کنکور قبول شد ، خوش است چون به هدف رسیده است ؛ امّا آنکه مردود می شود ، غمگین و آزرده است ؛ چون نرسیده است

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها