0

پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی

 
mmpbabalhavaej
mmpbabalhavaej
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 563
محل سکونت : فارس

پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
پنج شنبه 17 تیر 1395  1:07 AM

پرسش:برخي ميگويند خداوند با دو جلوه با انسان ها ارتباط دارد يکي با واسطه و يکي بي واسطه)استاد طاهري در کتاب مباني معرفتي مهدويت). آيا اين ادعا درست است؟ لطفا توضيح دهيد.

پاسخ:

1ـ متأسفانه مطلب ایشان را نیافتیم تا ببینیم منظورشان چه بوده.

2ـ طبق مبانی فلسفی و عرفانی و طبق آموزه های دینی، خداوند متعال، تنها با رسول الله(ص) بی واسطه ارتباط دارد؛ و غیر آن بزرگوار، در همه حال با وساطت آن حضرت با خداوند متعال مرتبط می شوند. مگر اینکه کسی وارد بحثهای عمیق فلسفی و عرفانی بشود که در چنان فضایی، مباحثی دیگر مطرح خواهد شد.

هم طبق براهین فلسفی و عرفانی، هم طبق آموزه های دینی، محال است مرتبه ی پایین وجود، بدون وساطت مراتبه ی بالاتر از خود پدیدار شود؛ کما اینکه محال است بدون وساطت او فیضی دریافت کند. حتّی جبرئیل(ع) نیز وحی را مستقیماً از خدا نمی گیرد؛ بلکه او وحی را از لوح محفوظ اخذ می کند؛ که همان عرش یا حقیقتی مادون عرش است. فراتر از عرش، مرتبه ی اسماء، و فراتر از آن، اسم الواحد و فراتر از آن اسم الاحد است؛ که حقیقت نوری رسول خدا(ص)، عین این اسم است. لذا بین وجود نوری آن حضرت و کنه ذات خداوند متعال، چیزی نیست. از این رو سزاوار است که وجود نوری آن حضرت را حجاب الله بدانیم.

امام باقر(ع) فرمودند: « بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ ص حِجَابُ اللَّه‏ ــــ خدا با ما عبادت شد و با ما شناخته گشت و با ما به یگانگی ستوده شد، و محمّد(ص) است حجاب خدا » (بحار الأنوار،ج‏23،ص102)   

و امام صادق(ع) فرمودند: « نَحْنُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ـــ ماییم سبب بین شما خدای عزّ و جلّ» (بحار الأنوار،ج‏23،ص101)

همچنین در احادیث متعدّدی این مضمون آمده که خداوند متعال نور ما اهل بیت را آفرید و از نور ما عرش و کرسی و ملائک را پدیدار نمود. پس ما تسبیح و تقدیس نمودیم و ملائکه از ما آموختند تبسیح و تقدیس را. برای نمونه، حبيب بن مظاهر اسدى به امام حسین(ع) عرض کرد: «  أَيَّ شَيْ‏ءٍ كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ ع قَالَ كُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمَنِ فَنُعَلِّمُ الْمَلَائِكَةَ التَّسْبِيحَ وَ التَّهْلِيلَ وَ التَّحْمِيد ـــ پيش از آن كه خداوند عزّ و جلّ آدم عليه السّلام را بيافريند شما چه بوديد و كجا بوديد؟ حضرت فرمودند: ما شبح‏هاى نورى بوديم كه اطراف عرش خالق رحمان دور مى‏زديم و به فرشتگان تسبيح (سبحان اللَّه) گفتن و تهليل (لا اله الّا اللَّه گفتن) و تحميد (الحمد للَّه گفتن) را تعليم مى‏داديم.» (علل الشرائع، ج‏1،ص23)

البته ممکن است برخی با تمسّک به آیاتی چون « هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ  ــ او با شماست، هر کجا که باشید»(الحديد:4) و « وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ ـــ و برای خداست مشرق و مغرب، پس به هر جا رو کنید وجه الله آنجاست؛ همانا خدا وسعت دهنده و علیم می باشد» (البقرة:115)، بخواهند اثبات کنند که خداوند بی واسطه نیز با تک تک مخلوقات ارتباط دارد.

بلی اگر منظورشان از خدا، همان است که در این آیات آمده، حرفی نیست؛ و استدلالشان درست می باشد. لکن باید دانست که اینها خلط نموده اند بین خدا به معنی « کنه ذات» و خدا به معنی « تعیّن ذات»؛ و باز خلط نموده اند بین خدا متعیّن به معنی « اعلی مرتبه ی وجود» و خدای متعیّن به معنای « حقیقت وجود» و خدای متعیّن؛ و نیز خلط نموده اند بین « حقیقت وجودی که مراتب دارد» با « حقیقت وجودی که ظهور دارد و ظهورش مراتب دارند».

طبق براهین فلسفی، وجود، حقیقت واحدی است که ذاتاً دارای مراتب می باشد.

برخی فلاسفه، مرتبه ی عالی این وجود را خدا می نامند. روشن است که در این نگاه، خدا با مرتبه ی بعد از خود، بی واسطه همراهی دارد و با مراتب بعدی، با واسطه.

برخی دیگر از فلاسفه، خدا را نه بالاترین مرتبه ی وجود، بلکه حقیقت وجود می دانند که با تمام مراتب خویش، بی واسطه همراهی دارد.

امّا از منظر عرفانی، کنه ذات ــ که نه اسمی دارد و نه رسمی؛ و از حیطه ی علم و ادراک بیرون است ــ خویش را بر خویش ظاهر ساخت؛ که از این ظهور یگانه تعبیر می شود به «حضرت وجود» یا « ذات خدا». دقّت شود که «ذات خدا» در طول « کنه ذات خدا». این وجود یا ظهور عامّ ، حقیقت واحدی است که در ذات خویش مراتب دارد؛ و مراتب او، مظاهر دارند؛ که از این مظاهر، تعبیر می شود به مخلوقات. لذا مخلوقات، مظاهر مراتب ظهورند؛ و مراتب ظهور، مراتب یک حقیقت می باشند؛ و خود آن یک حقیقت، ظهور کنه ذات می باشد. همین ظهور واحد است که از او تعبیر می کنند به « وجه الله » یا « نور الله»؛ و همین نور است، حقیقت رسول الله(ص). لذا شناخت حقیقت او، عین شناخت اسماء الله می باشد. بر همین اساس بود که وقتی ملائک، حقیقت حضرت آدم(ع) را دیدند، در برابرش سجده نمودند. چون در او نور رسول الله(ص) را مشاهده نمودند؛ و در آن نور، جز اسماء الله هیچ نیافتند. رسول خدا(ص) فرمودند: « يَا عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ آدَمَ لَمَّا رَأَى النُّورَ سَاطِعاً مِنْ صُلْبِهِ إِذْ كَانَ اللَّهُ نَقَلَ أَشْبَاحَنَا مِنْ ذِرْوَةِ الْعَرْشِ إِلَى ظَهْرِهِ رَأَى النُّورَ وَ لَمْ يَتَبَيَّنِ الْأَشْبَاحَ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا هَذِهِ الْأَنْوَارُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْوَارُ أَشْبَاحٍ نَقَلْتُهُمْ مِنْ أَشْرَفِ بِقَاعِ عَرْشِي إِلَى ظَهْرِكَ وَ لِذَلِكَ أَمَرْتُ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَكَ إِذْ كُنْتَ وِعَاءً لِتِلْكَ الْأَشْبَاح‏ ... ــــ اى بندگان خدا ! وقتى آدم نور را از صلب خود درخشان ديد چون خداوند اشباح ما را از بالاى عرش به صلب او منتقل كرده بود آن نور را مشاهده كرد اما اشباح را نديد گفت خدايا اين نورها چيستند؟ خداوند فرمود نور اشباحى است كه از بهترين جاى عرش به پشت تو منتقل كرده‏ام و به همين جهت ملائكه را دستور به سجده بر تو دادم چون تو ظرف اين انوار بودى.» (بحار الأنوار، ج‏26،ص327)  

پس در نگرش عرفانی، کنه ذات، منزّه است از اینکه با چیزی معیّت داشته باشد یا نداشته باشد؛ بلکه او از هر حکمی منزّه است؛ حتّی از همین حکم به منزّه از هر حکم نیز. امّا ذات خدا در مقام تعیّن اسمی، به تک تک مراتب ظهور (مراتب وجود)، حضور و معیّت بی واسطه دارد؛ و با مظاهر خویش، معیّت دارد به واسطه ی آن مرتبه از ظهور که در آن مظهر است.

حاصل آنکه:

اگر منظور جناب طاهری همین بوده، مشکلی نیست؛ و الّا باید دید منظورشان چه بوده است.

مطلب آخر اینکه:

این گونه مباحث، خوراک مردم عادی نیست. لذا طرح این مباحث فایده ای هم برای آنها ندارد؛ و چه بسا ذهنشان را مغشوش هم می کند؛ تا آنجا که از همین مطالب متعالی، ممکن است به سوی گمراهی کشیده شوند. چرا که نگرشهای فوق، همگی درستند؛ و تفاوت آنها تابع تفاوت مراتب معرفت است؛ لکن افراد غیر آشنا با حکمت و عرفان، ممکن است این تفاوتها را حمل بر اختلاف کرده و توهّم کنند که حکما و عرفا در بحث شناخت خدا اختلاف دارند. حال آنکه چنین نیست؛ تا آنجا که مثلاً در کتاب اسفار اربعه جناب ملاصدرا، می بینیم که ایشان همه ی این اقوال را به عنوان نظر خود بیان نموده اند. چرا که کلاس بحث متفاوت است؛ و حقیقت در هر کلاس و سطحی، متناسب با آن کلاس و سطح ظهور می نماید. همان گونه که یک بحث عمیق فیزیکی را با دانشجوی فیزیک یک جور می گویند و با دانش آموز دبیرستانی جور دیگر

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها